۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه

روز جهانی کارگر برهمه زحمتکشان و آزادگان جهان مبارک باد






روز جهانی کارگر برهمه زحمتکشان و آزادگان جهان مبارک باد

برنامه حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند به مناسبت روز جهانی کارگر، اول ماه مه
در کنار فدراسیون سراسری اتحادیه های کارگری آلمانی در دورتموند و دراتحاد سراسری بیش از ۷۹ تشکل
و نهاد ایرانی در سراسر جهان،
در اعتراض به احکام جاری اعدام، از جمله حکم اعدام شیرکو معارفی که با تایید وکیل او، هرآن امکان اجرای می باشد،
در اعتراض به احکام صادره برای حامیان مادران پارک لاله، خانم ها سیف الهی و مکوندی،
در اعتراض به در بند بودن همه فعالان جنبش کارگری،
در یاد بود بهاره علوی، فعال کرد و پی گیر جنبش زنان درکمپین یک میلیون امضا،
روز یکشنبه، ۱ ماه مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۰.۳۰ صبح با راهپیمایی از جلوی تاتر شهر
پلاتز در آلتن سناگوگن بطرف پارک وستفالن
vom Theatervorplatz/ Platz der Alten Synagoge zum Westfalenpark
شروع خواهد شد و در ادامه با برپایی میز اطلاع رسانی، نمایشگاه عکس ، نشان دادن فیلم و جمع آوری امضاء برعلیه اعدام
و پشتیبانی از کارگران در بند، در چادر شماره ۲۷ در محل پارک وستفالن در دورتموند تا ساعت ۱۸ بعد از ظهر ادامه خواهد داشت

( برای اطلاعات بیشتر به نقشه مراجعه فرمایید
Westfalenpark- An der Buschmühle 3 - 44139 Dortmund
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

فیلم سه دهه مبارزات کارگری در ایران با همگامی و پشتیبانی ۷۹ تشکل و نهاد ایرانی در سراسر جهان


می خواستم صمد بشوم

می خواستم صمد بشوم

"داستان و شعری از جانان برای گرامی داشت روز کارگر و معلم "

یادم می آید مادرم و خانواده تعریف می کردند وقتی که "جشن دندونی" برایت گرفتیم رفتی سر وقت قیچی. گقتیم آه این یکی یا خیاط می شه یا بزاز. خودم یک هوا که بزرگتر شدم 6 یا 7ساله می رفتم توی کوچه و خیابان و این ور و آنور سراغ وسایلی می گشتم که به کامیون و ماشین و از این دست مربوط می شد. پدرم روزی گفته بود فکر کنم این یا شوفر می شه یا شاگرد شوفر.
وقتی رفتم مدرسه از کلاس سوم که انشا داشتیم هنوز سر خط " انشا می خواهید در آینده چه کار شوید " را برای ما لوح نمی کردند .
لوح انشا ما مطالبی معمولی بود که مثلا به پدر و یا مادر خود که در شهر دیگری هستند نامه ای بنویسید و از او تقاضای خرید پوشاک و لوازم التحریر و خلاصه از این دست مطالب پیش پا افتاده که معمولا هم وقتی نوبت خواندن انشای من می رسید دفترم را سیاه نمی کردم از روی ورقه سفید می خواندم . چرا که نمی توانستم از پدری که صبح کله سحر از خانه می زد بیرون برای کار و شب دیر وقت برمی گشت و همیشه هشتش گرو نهش بود و برای سیر کردن شکم و بقیه اعضای خانواده هم درآمد کافی نداشت تقاضای خرید پوشاک داشته باشم. در محله ای که همه مثل من می پوشیدند در مدرسه ای که همه مانند من انشا می نوشتند همان بهتر که از روی ورق سفید می خواندم تا برای نوشتن مشق های بعد دفتر داشته باشم.
کلاس پنجم بودم که انشا ها رنگ وبوی دیگری رفت. می خواید در آینده چه کار بشوید؟ یا دوست دارید چکاره بشوید؟ و جالب این که همه می خواستند دکتر بشوند و مهندس و خلبان و آموزگار. کسی نمی خواست حمال یا بنا یا مغازه داربشود و مهمتر از چه کاره شدن، انشای علم بهتر است یا ثروت بود و همه می نوشتند علم و کسی به دنبال ثروت نبود. چه دنیای دارد عالم بچگی!
همه جا زیبا و بهاری است حتی اگر در زمستان سرد و تاریک روزگار ما که برای گرم کردن خانه هایمان باید از چراغ علاالدین و کرسی و دیگر اگر خیلی وضعمان خوب بود از بخاری نفتی که از سمساری می خریدیم خانه مان را گرم می کردیم، باز کسی به دنبال ثروت نبود.
کسی به دنبال داشتن خانه شخصی نبود و همه شعارشان این بود که اجاره نشینی خوش نشینی است. هر وقت دلت رو زد و از همسایه ات خوشت نیامد می پری میروی یک خانه دیگر. ولی اگه خا نه مال خودت باشد باید همسایه بد و خانه ای را که صاحبش می شوی برای همیشه تحمل کنی.
چقدر مردم خوشحال بودند، با این که در فقر مطلق زندگی می کردند. چقدر تمیز بودند، با این که خیلی ها شاید دو ماه یکبار هم حمام نمی رفتند. چقدر همه مرتب بودند و زنها گونه های رسرخ و سفید داشتند با این که نه کرم پودری بود نه کرم ضد آفتابی و نه حتی کرم مرطوب کننده ای که بر دستهای قاچ قاچ شده چون کویرشان بمالند. ولی چرا همه خوشحال بودند؟ چرا کسی طمع نداشت؟ چرا کسی از مرگ کسی نمی گفت؟ چرا مرگ و میر کم بود؟ چرا کسی حتی در انشاهایش به دنبال پول نبود؟چرا وقتی پسر حسین آقای بقال را که داشنجو بود و یک شب تاریک پاییزی آمدند و بردندش، کسی خانواده او را لعن و نفرین نکرد و همه برای دلداری به خانه اش می رفتند. وقتی مغازه حسین آقا بسته بود و با این که مردم خیلی ازش دلخوشی نداشتند باز همه نگرانش بودند. به زنش سر می زدند که مبادا احساس تنهایی کند. کسی گناه آن دیگری را به پای این دیگری نمی نوشت. هر کس را برای گناه خودش محاکمه می کردند و بعد هم با پا در میانی ریش سفیدان بخشش بود و بخشش.
ولی امروز روز حتی اگر وبلاگ بنویسی باید اعدام شوی.
حتی اگر در خیابان به گم شدن رای ات اعتراض کنی باید اعدام شوی.
اگر برای درمان می روی و خیابان در اعتراض است و کشته شوی خانواده ات نباید برایت مراسم سوگواری بگیرند.
اگر برای دلجویی از کسی جاییی بروی می شوی منافق و ضد دین و خدا باید محاکمه و اعدام بشوی.
عجب دنیا خرکی شده!
بیراهه نروم برم سراغ داستان نیمه تمام.
زنگ انشا بود و سرلوحه انشا : دوست دارید در آینده چه کاره بشوید. معلم با گچ روی تخته سیاه نوشت و این انشا تکلیف زنگ انشا هفته آینده مان بود. تکلیفی که همه را مشغول کرده بود و کسی به فکر درسهای دیگر نبود. همه می خواستند بهترین شغل و پر معناترین شغل و زیباترین انشا را بنویسند و برای آینده شان شغلی مناسب انتخاب کنند و من هم ناگزیر باید شغلی می داشتم . باید بزرگ می شدم و تشکیل خانواده می دادم و نمی خواستم خانواده ام مثل خودم حسرت حتی یک دفتر انشا را داشته باشد. باید خوب زندگی می کردم. باید برای بچه هایم لباس زمستانی وتابستانی می خریدیم. نباید همسرم مدام سرش برای وصله پینه کردن پایین باشد و سوزن مدام به نوک انگشتانش برود و خون قرمزش بر روی پیراهن چرک مرده اش بریزد و رنگ قهوه ای بگیرد.
باید می بردمشان مسافرت. امامزاده رفتن هم ثواب داشت هم صفا. بزرگترین مسافرت همه ما رفتن به امامزاده بود که ما فقیر بیچاره ها اگر می خواستیم به امامزاده برویم باید پیاده می رفتیم که چند روز طول می کشید و همان بهتر که نرویم. بعد کنار دریا بود که عکسش را در کتاب جغرافیا دیده بودم و به مادرم نشان داده بودم و او گفته آه پس دریا این است. چقدر رنگش آبی است .
شبیه رنگ چشمان مادربزرگت است و مادربزرگم مادر خودش می شد و او می خواست باز قصه تکراری زندگی مادربزرگ را برایم تعریف کند و من می خواستم در دریای نقشه کتابم شنا کنم و گوشم بدهکار حرفهایش نبود. گفتم مادر امتحان دارم و مادر با آهی سوزناک گفت خوب بماند یک وقت دیگر.رفتم سراغ دفترم که انشایم را بنویسم.
راستی باید چکاره می شدم؟
دلم نمی خواست مثل پدرم کارگر باشم چون باید از صبح کله سحر از خوابم می زدم و تاریک شب به خانه برمی گشتم و حتی نای حرف زدن با بچه هایم را هم نداشته باشم و تنها تفریحم روزهای جمعه باشد که بتوانم برم قهوه خانه قاطی مردهای دیگه طاسی بیندازم و گل و پوچ بازی کنم.نه نه دوست نداشتم کارگر باشم. دوست داشتم مهندس بشوم ولی آنقدر همه دوستانم می خواستند مهندس بشوند که مطمئن بودم دیگر هیچ جایی دررشته مهندسی برای من باقی نمی ماند. دکتر هم نمی خواستم بشوم. خون و چرک و کثافت حالم را بهم می زد و حوصله آه و ناله مردم را هم نداشتم و می ماند معلمی و خلبانی.
هر بار که چشمم به معلم مان می افتاد که از خستگی نای ایستادن و نوشتن روی تخته سیاه را هم ندارد از هر چه معلمی بیزار می شدم. وقتی که معلم پای تخته سیاه می نوشت و بچه ها گوش نمی دادند و او تا بنا گوش سرخ می شد و فریاد می زد: خفه شید دارم درس می دم. نه این هم شغل من بود. باید بفکر کار و شغلی باشم که بتوانم خانواده ای داشته باشم. مادرم را با ماشین ببرم زیارت و بعد کنار دریا، شاید آنجا حوصله کنم به داستان چشمهای مادربزرگم گوش کنم. خلبان هم که نمی شد. نمی دانستم کار خلبان چیست. چطور می تونستم شغلی را انتخاب کنم و دوست داشته باشم که سر رشته ای از آن نداشتم. آخرش برگشتم سر خانه اولم و شغل پدرم که همان کارگری بود را انتخاب کردم.
نوبت خواندن انشایم رسید.مثل همیشه از روی دفتر سفید شروع کردم به خواندن.من می خواهم شغل پدرم را که کارگری می باشد دنبال کنم.او آدم خوبی است.صبح زود از خانه می زند بیرون و شب دیروقت برمی گردد.همیشه چرت می زند. هرگز وقت حرف زدن با من و دیگر برادرا ن و خواهرانم را ندارد. هر وقت عصبانی می شود و یا فشار کارش زیاد است تلافی اش را سر مادرم در می آورد و او را کتک می زند. مادرم به گوشه ای از اتاق که رختخواب ها را در آن قسمت تلنبار کرده می رود و خودش را از چشم ما بچه ها پنهان می کند و به آرامی اشک می ریزد و زیر لب یک چیزهای می گوید که من نمی فهمم. من هم می خواهم مثل پدرم کارگر بشوم چون هر چه دور و برم را گشتم دیدم شغلی بهتر از کارگری وجود ندارد. کارخانه ای که پدرم در آن کار می کند هم سرویس دارد هم ناهار خوب می دهد و هم لباس کار، بیمه هم دارد و پدرم می گوید می دانی هر ماه یک آب باریکه دستت را می گیرد سر پیری هم حقوق بازنشستگی دارد. من هم می خواهم مثل پدرم سر پیری حقوق بازنشستگی داشته باشم .
سالها گذشت. دیپلم گرفتم و مسیر زندگیم عوض شد.
پدرم گفت: پسر تصمیم داری چکار کنی؟ می دونی که باید بری خدمت سربازی؟ گفتم :بله می دانم.
گفت می دانی اگر بروی دانشسرای معلمی از سربازی نجات پیدا می کنی؟ آنجا دو سال درس می خوانی بعد هم می شوی آقا معلم و آن وقت همه به تو احترام می گذارند.اینها را که می گفت می دانستم
ادامه داد: شغل خوبی هست. شغل انبیا است. این را هم می دانستم.دردبیرستان کتابهای صمد بهرنگی را خوانده بودم می دانستم معلم شدن یعنی این که هم می توانی صمد بشوی هم می توانی صادق هدایت بشوی هم می توانی قلدر و ساواکی بشوی که بچه های مردم را لو بدهی.
پدر گفت: من دیگر پیر شدم تا حالا توانستم برایت خرج کنم درست را بخوانی. نگاه کن چند تا دیگر هم مانده اند. آنها هم به یاری خدا اگر مثل تو درسشان تمام شود. با خیال راحت سرم را زمین می گذارم.
مادرت را ببین پیر و خسته است. به فکر مادرت باش. من که نتوانستم برایش کاری بکنم تو در حقش پسری کن. ببین پسر من رفتنیم. دلم گرفت. بعد از این همه سال اولین باری بود که پدر با من سر درددل را باز کرده بود.
خجالت کشیدم بگویم پدر جان من می خواهم باز هم درس بخوانم و دانشگاه بروم. پدرجان من وقتی بچه بودم می خواستم مثل تو کارگر بشوم ولی الان که بزرگ شده امم می خواهم بروم دانشگاه مثل همکلاسی هایم. ولی خجالت کشیدم وقتی چشمم به دستهای پینه بسته اش افتاد که از شدت کار و تلاش فرسوده شده بود فقط گفتم. باشد.
رفتم دانشسرای تربیت معلم و بعد از دو سال معلم شدم .باید صمد می شدم. ولی اگر صمد می شدم نمی توانستم به مادرم کمک کنم و دست بقیه خواهر و برادرهام را بگیرم و اگر صمد نمی شدم به خودم خیانت می کردم. من باید به دنبال صمد که رفته بود تا راه رسیدن به اقیانوس را برای ما علامت گذاری کند می رفتم و راه را به بچه ها یاد می دادم.من باید رهرو می شدم. پیشگام می شدم ولی چه کسی مادرم رو می برد زیارت؟ چه کسی مادرم را می برد کنار دریا تا اونجا مادر با دیدن رنگ آبی دریا با مادرش خلوت کنه و قصه چشمهای مادربزرگم رو برام تعریف کنه. آه چه کلاف سر درگمی شده بودم من. کسی نبود راه را نشانم بدهد. دو برادر بعد از من هم بزرگ شده بودند و آنها هم چون من به توصیه پدر می خواستند معلم بشوند و صمد. خواهرکم هم می خواست معلم بشود. خوشحال شدم. بچه ها راهشان را انتخاب کرده بودند. با این همه معلم در خانه یکی شان می توانست مادر را هم به زیارت ببرد هم به دریا. من باید به راه آموزگار خودم می رفتم راه روشنگری راه رسیدن به اقیانوس!

دیواره سلول سرد و نمور بود و اندک نوری که از درز پنجره ای که بالای سرم بود فضای سلول رو روشن می کرد می توانستی تشخیص بدهی شب است یا روز. تنها در انفرادی به یاد دستهای مادرم و همه مادران و چشمهای مادربزرگم به یاد پدرم و همه پدران و پدر بزرگها روزها را شب می کردم و شبها را روز. صدای فریاد لحظه ای قطع نمی شد.
صدای کدوم یکی از یارانی بود که در راه رسیدن به اقیانوس همان لب رودخانه چون من به دام صیاد افتاده بود؟
مدتی گذشت. آمدم به بند عمومی. او دکتر بود. آن دیگری مهندس. ان یکی دانشجو.آن روبرو کارگر و من هم آموزگار. همه می خواستیم به دریا بپویندیم هدف همه مان یکی بود ولی هرکس از راه خودش و صیاد این میان از همه موفق تر بود چون راه های همه مان را بسته بود و ما را به دام انداخته بود همان لب لب لب رودخانه!
سر و صداهای از بیرون می آمد. پچ پچ های نگهبان ها زیاد و زیادتر شد. درها باز شد . مردم در بیرون زندانها منتظر ما بودند.
پس آن زمانی که ما درون سلولها بودیم مردمی این بیرون راه اقیانوس رو پیدا کرده بودند؟
همه مان نجات پیدا کردیم. برادرهایم ، خواهرهایم، چه بزرگ شده بودند و مادرم چه پیر و پدری که دیگر نبود. مادرم را در آغوش گرفتم و گفتم : دیگر آزاد شدم می برمت زیارت.گفت: زیارت رفتم وقتی که تو نبودی پدرت نذر آزادیت منو برد زیارت ولی خودش از تو زودتر آزاد شد. از این همه بندگی فقط آرزوی دیدن دریا را دارم.
یادت می آید بهم قول دادی من رو ببری دریا. من داستان مادربزرگ رو برات تعریف کنم؟ گفتم. بله مادر. بله. کاش کارگر می شدم آنوقت خودم هم می بردمت دریا هم می بردمت زیارت.
گفت : نه پسر این وصیت پدرت بود بقیه برادرها و خواهرهایت هم معلم شده اند. خدا را شکر همه با سواد شدید آرزوی من این بود.
آره همه با سواد شده بودیم. همه آزاد شده بودیم. همه داشتیم با هم از لب رودخانه ای که آموزگار عشفق در آن جان سپرده بود به اقیانوس می رسیدیم و برای رسیدن به اقیانوس باید اول به دریا می رسیدیم و حال در دریا بودیم دریای خروش مردم و دریای آزادگی و افسوس که غافل بودیم این دریا سرابی بیش نیست. هنوز برای رسیدن به اقیانوس باید دریاها را پشت سر می گذاشتیم دریای خون!
دریای خون!
دریای خون!



من یک زن کارگرم
چکش دردست ندارم
کارم بسته بندی است
چرخی را که مرد کارگر می سازد
من بسته بندی می کنم
صبح قبل از طلوع خورشید می آیم
عصر هنگام غروب خورشید برمی گردم
من و همکارانم
صبح و عصر سوار سرویس کارخانه می شویم
همه مان در خواب و چرتیم
من و همکارانم سالهاست
طلوع و غروب خورشید را ندیده ایم
و اشعه و گرمای آن را نچشیده ایم
استخوان درد دارم
دکتر می گوید:
ویتامین D بدنت کم است
می گوید :
نور خورشید باید به استخوانهایت برسد
ولی افسوس
فقط صدای چرخهای کارخانه به گوشهایم می رسد
گوشم سنگین شده
صداها را کمتر می شنوم
کلام برایم بی معنا شده
دکتر می گوید:
دچار آلودگی صوتی شده ای
باید در مکانی به دور از صدا باشی
ولی افسوس
مکانی که در آن کار می کنم اگر
به دور از صدا باشد
همان اندک نور را هم ندارد
چشمهایم سخت می بیند
دکتر می گوید:
پیر چشمی نیست
از غبار است
باید در محیطی بدور از غبار باشی
به دکتر می گویم:
من یک زن کارگرم
باید کار کنم
تا چرخ زندگیم را بچرخانم
شاید، آری شاید
چند سالی دیگر بازنشسته شوم
و بعد به خیره شدن به چشمهای دکتر
در رویا فرو می روم
کنار دریا
همراه با سکوت
زیر نور و گرما و اشعه خورشید
ویتامین D به استخوانهایم می رسانم
چون غزالی تیزپا دویدن آغاز می کنم
شاید به سن بازنشستگی نرسم
چون من یک
زن کارگرم

http://www.madaraneparklale.com/2011/04/blog-post_30.html


۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

نگران زندگی طاقت فرسا و غیر انسانی فرزندان مان هستیم!

ما مادران، نگران زندگی طاقت فرسا و غیر انسانی فرزندان مان هستیم!


ضمن تبریک روز جهانی کارگر(اول ماه می)، مبارزات حق طلبانه و خستگی ناپذیر کارگران کشورمان را در راه رسیدن به آرمانهای والای شان گرامی می داریم.

متاسفانه در شرایطی به روز جهانی کارگر نزدیک می شویم که اکثریت کارگران کشورمان از کمترین حقوق کارگری یعنی داشتن تشکل مستقل کارگری، انجمن های مستقل صنفی، امنیت شغلی، دستمزد منصفانه، حق اعتراض و ... محروم اند. در این بازار آشفته، کارفرمایان با غیرانسانی ترین شیوه بستن قراردادهای کوتاه مدت، عدم تأمین امنیت شغلی، ندادن ماهها حقوق کارگران، تعدیل نیرو به بهانه ورشکستگی، تعطیل شدن کارخانجات و کارگاه ها و اخراج های دسته جمعی و نداشتن بهداشت مناسب و . . . کارگران را هرچه بیشتر زیر فشار قرار می دهند.

مردم شریف و آزاده!
در شرایطی که خود مسئولین جمهوری اسلامی پایین تر از ششصد هزار تومان حقوق را زیر خط فقر عنوان می کنند، حداقل حقوق کارگران سیصد و سی هزار تومان است و تازه همین حقوق را هم ماهها به کارگران پرداخت نمی کنند و زندگی مشقت بار کارگران هر لحظه دشوارتر و امکان زندگی برای آنان سخت تر می شود.

در شرایطی که شعار عدالت اجتماعی و حمایت از کارگران گوش جهانیان را پر کرده است، حذف سوبسیدها و به تبع آن گرانی سرسام آور، نصیب کارگران و اقشار پایین جامعه شده که از کمترین درآمد برخوردارند و با پرداخت یارانه هم گوشه کوچکی از زخم های اقتصادی شان التیام نمی یابد؛

در شرایطی که هر روز خبر تعطیلی و ورشکستگی کارخانه ها یا کارگاه های کوچک یا تعدیل نیروی انسانی یا عدم پرداخت حقوق معوقه کارگران و غیره را می شنویم، می بینیم که کارگران گاهی برای گرفتن حداقل حقوق اولیه شان دست به اعتصاب و اعتراض می زنند ولی پاسخی جز زندان و شکنجه و کشتار دریافت نمی کنند و صدای حق طلبانه شان خاموش می گردد؛ ما مادران پارک لاله که خود را از این کارگران می دانیم و نگران زندگی سخت و طاقت فرسای خود و فرزندان مان هستیم، ضمن اعلام حمایت از کارگران و پشتیبانی از مبارزات آنان، خواهان رسیدگی به وضعیت معیشتی و زندگی انسانی کارگران هستیم.

- خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی از جمله کارگران زندانی ؛
- خواهان داشتن تشکل مستقل کارگری و سندیکا و انجمن های صنفی کارگران ؛
- خواهان لغو قراردادهای کوتاه مدت کار ؛
- خواهان رفع انواع تبعیض از کارگران؛
- خواهان داشتن امنیت شغلی کارگران ؛
- خواهان لغو حکم اخراج به هر بهانه ای هستیم؛

ما مادران، از بند و حبس و زندان بیزاریم و نمی گذاریم که هیچ انسان آزاده ای به بند کشیده شده، یا برای گرفتن حقوق انسانی خود کشته شود.
ما مادران، مانند هر انسان آزاده ای، فشارها و تبعیض های روزافزون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را حس می کنیم و با همین احساس و همدلی مان که هسته اصلی وجودی انسان است، جلوی هر نوع تبعیض و ظلمی را خواهیم گرفت و راه بهروزی را به دست خواهیم آورد.

ما مادران پارک لاله ایران و حامیان، همراه و همدوش با کارگران و سایر مردم شریف و آزاده ایران و جهان برای گرامی داشت روز جهانی کارگر و اعتراض به وضعیت موجود، در روز 11 اردیبهشت (اول ماه می) فریاد برخواهیم آورد و خواهان زندگی بدون تبعیض و انسانی خواهیم شد.

مادران پارک لاله(عزادار)
شششم اردیبهشت1389


مادر اسحاقی، یکی از مادران استواری بود که ما را ترک کرد

مادر اسحاقی، یکی از مادران استواری بود که ما را ترک کرد


" بسیار گل که از کف من برده است باد
اما من غمین
گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم
من مرگ هیچ عزیزی را
باور نمی کنم

می ریزد عاقبت
یک روز برگ من
یک روز چشم من هم در خواب می شود
زین خواب، چشم هیج کسی را گریز نیست
اما درون باغ
همواره عطر باور من، در هوا پر است"
- بخشی از شعر "باور" سیاوش کسرایی


چند روزی است که می خواهم راجع به مادر اسحاقی مطلبی به یادگار بنویسم، ولی هر بار که شروع می کنم، دستم یاری نمی کند. گویی نمی خواهم باور کنم که دیگر مادر اسحاقی در میان ما نیست، زیرا هر یک از مادران که از میان ما می روند، گویی تکه ای از وجودمان کنده می شود.

مادر اسحاقی، مادری که سال های سال در کنار ما بود. او پسرش مهدی را در سال 49 در درگیری های سیاهکل از دست داد و همواره به پسرش افتخار می کرد. او همواره تلاش می کرد که با روحیه ای بالا در کنار خانواده و مادران شاد و سرحال باشد. هیچگاه از او ناله ای نشنیدم و با آن صدا و لهجه زیبا همواره ما را به سوی خود می کشاند. گاهی با کلام شیرین اش شوخی می کرد تا خود را از پا نیاندازد و به دیگران هم روحیه دهد.

دخترش منصوره نیز همواره یار و همراهش بود. در این سال های پایانی، بیماری سرطان خیلی درگیرش کرده بود. چندین بار به خاطر شیمی درمانی، موهای سرش ریخت، ولی باز تلاش می کرد که خود را بازسازی کند. این روحیه بالا به او کمک می کرد که به زندگی عادی بازگردد. تا کمی موهایش در می آمد، دوباره در جمع های مادران حضور می یافت.

سال گذشته در دوره ای که در منزل مادرم، از او و دیگر مادران عکسی به یادگار گرفتم. او خیلی دلش می خواست که این عکس را به بچه هایش که دور از اویند نشان دهیم که آنها از دیدن موهای زیبای او خوشحال شوند. هم چنین در دوره ای که در منزل خود مادر بود و مادران بسیاری جمع شده بودند، با هم عکس یادگاری گرفتیم که هنوز این عکس ها به دستم نرسیده است. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. بسیاری از مادران آمده بودند و مادر به همراه دخترش منصوره غذا پخته و خیلی سرحال بود. ما هم خوشحال که او سرحال است و می توانیم همگی با هم از خاطرات بگوییم و شعر و سرود بخوانیم و یاد روزهای با هم بودن را زنده کنیم، ولی حیف که این خوشحالی زمان زیادی به طول نیانجامید.

مادر اسحاقی خیلی بر سر زبان ها نبود، ولی همیشه در کنار مادران بود و تلاش می کرد که به همه نیرو بدهد. او خیلی به جمع مادران علاقمند بود و از همراهان دایمی جمع مادران بود.

مادر اسحاقی زمانی که پسرش مجتبی به دیدارش آمده بود، خیلی سرحال تر شد ولی به دلیل اینکه نتوانسته بودند آب ریه اش را تخلیه کنند، مشکل شدید تنفسی پیدا کرد. او از پسرش خواسته بود که شنبه هفته پیش به نزد خانواده اش بازگردد زیرا راضی نبود که او از زندگی و خانواده اش دور بماند و همان روز نیز با زندگی وداع کرد.

مادر شریفی تصمیم گرفته بود در منزل خودش یادبودی برای مادر اسحاقی برگزار کند. من خاطرات شخصی زیادی از مادر اسحاقی نداشتم، ولی خیلی دوست داشتم مادرانی که با او بیشتر بودند، درباره اش بنویسند و این خاطرات را در این روز بخوانیم و یادش را گرامی بداریم. برای همین از چند تن از مادارن خواهش کردم که این کار را انجام دهند. یادبود مادر اسحاقی به خوبی برگزار شد و هر کسی مطلبی و شعری به یاد او خواند. هر چند آن روز، گریه مادران و بخصوص منصوره را امان نمی داد، ولی همگی خوشحال بودیم که هر چند برای ساعتی یاد و خاطره مادر اسحاقی را زنده کردیم. آن روز یاد بیژن جزنی و دیگر یاران اش را که در 30 فروردین 1354 تیرباران شدند را نیز گرامی داشتیم.

بخشی از مطالبی که مادران نوشتند را در زیر می آورم. باشد که دیگر دوستانی که از او و دیگر مادران خاطراتی دارند، بخصوص از با هم بودن شان یا از ویژگی های جمعی و فردی شان بیشتر بنویسند و یاد و نام و خاطرات مادران گرامی و مقاوم و پر انرژی را زنده نگاه داریم.


مادر هنریار:

عقربه زمان را به عقب می برم به سال 60 و آشنایی خودم با مادران و خانم اسحاقی که بعدها این آشنایی تبدیل به دوستی شد. هیجدهم آذر ماه با یک خبر کوتاه "خبر اعدام پسرم پیام نوزده ساله را که چهل روز پیش از آن دستگیر شده بود" مسیر زندگی ام عوض شود و بی قراری و بی تابی تمام وجودم را فرا گرفت. قبل از آن دوستان زیادی از بین همکاران و فامیل داشتم ولی می گفتم من کسی را می خواهم که درد مرا درک کند و این دوستان نمی دانند که من چگونه این غم سنگین را تحمل می کنم. خانم حکمت جو را از قبل می شناختم، از زمانی که زنده یاد پرویز زیر شکنجه جان باخت و خانم اسحاقی را منزل خواهرم در قزوین که به دعوت شوهرش دکتر دفتری به من آنها آمده بود دیدیم. دکتر دفتری و هنریار هر دو از افسران سازمان نظامی و از همرزمان پرویز بودند. شرکت هنریار پشت منزل خانم حکمت جو واقع در خیابان فلسطین بود. هنریار اغلب وقتی می خواست به شرکت برود مرا به منزل خانم حکمت جو می برد وایشان هم که تنها پسرش را از دست داده بود به من دلداری می داد. بعد هم با خانم شریفی که برای تسلیت به دیدن من آمده بود آشنا شدم. هنریار و برادر خانم شریفی، زنده یاد ستوان یکم منوچهر مختاری از همرزمان هم بودند و من وصف قهرمانی های این جان باخته راه آزادی را از زبان هنریار شنیده بودم. همچنین هنریار از خواهران این جان باخته به نام های پوران خانم و حشمت خانم برای من تعریف های زیادی می کرد. بخصوص حشمت خانم که شبهای جمعه آش می پخت و دوستان منوچهر به آنجا می رفتند. در جریان دستگیری فرزین هم که از افغانستان بر می گشت بودم. بالاخره توسط خانم حکمت جو با حلقه مادران ارتباط پیدا کردم و با مادرانی آشنا شدم که همگی مقاوم و با روحیه ای شایسته تقدیر بودند. از آن جمله مادر اسحاقی بود که مدتی در شهرک قایم پیش آقا مجتبی زندگی می کرد و بعد به منزل کنونی اش واقع در خیابان فرجام نقل مکان کرد. من و مادر اسحاقی به دلیل نزدیکی منزل با هم بیشتر نزدیک شدیم از این بابت خیلی خوشحال بودم. روزی در کمال ناباوری خانم اسحاقی در چند متری منزل ما ساکن گردید و من خوشحالی ام دو چندان شد و دوستی ما عمیق تر شد. دو تا پارک نزدیک منزل ما بود که گاهی با هم قرار می گذاشتیم و به پارک می رفتیم. بعضی وقتها دخترش منصوره خانم هم همراه ما می آمد. گاهی هم پسرش ما را به پارک های شمال تهران می برد. ما با هم خوش بودیم. گاهی در هنگام برگشت از مهمانی ها در منزل ما می خوابید.

روزی خانم اسحاقی از ناراحتی جسمی که برایش پیش آمد بود با من صحبت کرد و از من خواست که دکتر متخصص زنان به او معرفی کنم که نزد خانم دکتر مهوش راضی که دکتر خوب بود رفت و سیر معالجات به عمل جراحی منجر شد. خانم اسحاقی با روحیه ای بالا با این بیماری دست و پنجه نرم کرد. حتی یادم است روزی برای جشنواره غذایی، آش بادمجان معروف اش را پخت که به نفع خیریه در آنجا بفروشد. او خونریزی داشت ولی دیگ سنگین را می خواست بلند کند که من کمک اش کردم. سعی می کرد از کسی کمکی نخواهد و روی پای خودش باشد. در آخرین باری که در بیستم فروردین منزل مادر زکی پور بود، با تمام نیروی خودش سعی کرد در آن مراسم شرکت کند. از خصوصیات اخلاقی اش مهربانی و لارجی او بود. پول برایش اهمیتی نداشت. خاطره دیگری در منزل مادر سرحدی دارم. زمانی که لباس شخصی ها می خواستند از مهمان ها گوشی را بگیرند، به پهلویم زد و گفت نده. منهم ندادم.

اکنون جایش برای ما خیلی خالی است و وقتی در ماشین می نشینم، احساس می کنم که چیزی کم دارم. آژانسی های محل همه ما را می شناختند. روزی می خواستم به دکتر بروم، راننده آژانس می گوید: عقب دوست ات نمی روی! روحش شاد و یادش گرامی باد. من این مصیبت بزرگ را به به همه مادران به وِیژه به دخترش منصوره خانم تسلیت می گویم.


مادر لطفی:

زنده و جاوید ماند هر که نکونام زیست
با سلام و درود به مادر خوب ما، مادر اسحاقی عزیز که فرزندی چون مهدی اسحاقی در دامان خود پروراند که از بنیان گذاران سیاهکل بود و به همراه رفقای جان بر کف اش مبارزه کردند و با خون خودشان سازمان پر افتخار فدایی را آب یاری نمودند که تا به حال پا بر جام مانده و خواهد ماند. درود به رفقا و یاران مهدی و همه آنهایی که در این راه جان شیرین خود را فدا کردند.

آری درست یادم نیست فکر کنم از سال 50 با مادرها بودم. در میان مادران، با مادر اسحاقی هم آشنا شدم و فریفته خصوصیات اخلاقی او شدم. زنی آرام متین، مهربان و با فرهنگ بالا، اهل مطالعه و شعر بود. با رنج و درد مشترکمان به پیش می رفتیم. از دم زندان ها و ملاقات ها با هم بودیم. برای نجات فرزندان مان با ساواک وقت درگیر بودیم. پیش می رفتیم تا به سال 1357 رسیدیم که شرایطی به وجود آمد و رفتیم ار دکتر متین دفتری که داماد دکتر مصدق بود وقت گرفتیم که اجازه دهند با ما مادران تحصن کنیم. چند روزی در دادگستری بودیم که بلکه بتوانیم زندانی ها را آزاد کنیم. با مادر سنجری و سایر مادران آن وقت هم که با هم بودیم و امروز خیلی ها را از دست داده ایم. یادشان گرامی باد.

آری مدت 15 روز در دادگستری طبقه سوم در اطاقی روی زمینی که موکت داشت، شب و روز ها را می گذراندیم. شبها جا نبود و من و مادر اسحاقی سر و ته می خوابیدیم و تا صبح حرف می زدیم. خواب کجا بود، به امید اینکه بچه ها را آزاد کنند، خوشحال بودیم. آنجا غذای ما فقط نان بربری و خرما بود و همگی مریض احوال شده بودیم و دل درد های شدید داشتیم که کم کم مردم دسته دسته به ما می پیوستند. خود دکتر متین دفتری و عده ای از وکلای دادگستری و بازاری ها نیز به ما پیوستند و بعداً شمشیری از بازار برایمان چلوکباب می فرستاد. وضع مان بهتر شده بود. من و خانم سنجری به ملاقات دکتر بختیار رفتیم و از او خواستیم که بچه ها را آزاد کنند. درست زمانی که مجسمه شاه را از توپخانه به پایین کشیدند، فردای آنروز بچه ها را از زندان قصر روی دست مردم و سرود خوانان و با حلقه های گل بر گردن آزاد شدند و آمدند در دادگستری یک شب با ما ماندند و قطع نامه ای نوشتند و هر خانواده ای با فرزند خودش روی دست های مردم به خانه هایشان رفتند اما صد افسوس حالا کجا هستند؟ تا به امروز در غم آنها نشسته ایم.

به امید پیروزی و داشتن ایرانی آباد و آزاد
درود به مادر اسحاقی و خانواده اش و یگانه دخترش منصوره جان که خیلی برای مادرش فداکاری کرد.

یک دوست:

مرگ اصلا حریف زندگی نیست، مرگ مفهوم پنهان خود زندگی است. وقتی عزیزی را از دست می دهی، مدتی ضربه آنقدر قوی است که گیجت می کند و به مرور که اطرافت خلوت شد، فرصتی پیدا می کنی که فکر کنی، و مزه مزه کنی آنچه را که پیش آمده، پرده ها باز می شود و بدون هیچ خللی، عزیزت را می بینی، ایستاده و رو در رویت و تمام قد بودن رنگ، شفاف و بیرنگ و آن موقع است که متوجه تجربه ای ناب می شوی. تجربه ای که تا به حال نداشته ای. این پدیده مثل عاشق شدن است و تا تجربه اش نکنی، عقل انکارش می کند و اینهم تجربه ای عجیب است. تجربه از دست دادنی که کسی که در همه زندگیت جاری بود، دیگر لمس اش نمی کنی، کلامت را نمی شنود و تنها درونِ درونِ قلبت است. جا خوش کرده و ذره ذره تمام قلبت را می گیرد، یادش در تمام سطوح زندگی ات است و گوشه زندگی ات نشسته و نظاره ات می کند و تو هم ... مدتها باهاش حرف می زنی، ازش راه حل می خواهی و بعد می گویی نمی شناختمت و باید می شناختم و ... پس از او حتی مفهوم گناه تغییر می کند.

این دوستمان بخشی از مطلب اش را رو به مادران و مادر اسحاقی نوشته است: مادران، در نبردی که سالهای پیشین شروعش کرده اید سه اصل دارید، هدف مشترک با همرزمان- اعتماد به توانایی خویش- اعتماد به توانایی همرزمان؛ وقتی کسی پا به درون جمع شما می گذارد و در فضایی شناور است، در این فضا به هر کدام از شما که روی می آورد، مانند فرشتۀ نیک با دو بال مهر به سرزمین آشنا می برید و با دنیایی مملو از خاطره، در فراز تاریخ پرواز می کنید و در کوچه پس کوچه های شهر و دیار در چهارسوق بازارها همراه چرخ دوچرخه ها ... و مادر زنده است نه تنها در یاد عزیزان خویش بلکه در ذهن تک تک ما با کلامش با دربدری دورانش، با یاد سیاهکل(این تاریخ بی بدیل ایران) با غرور لهجه اش، با آگاهی اش که در هر بحثی نظر داشت و پا به درون تاریخ گذاشته اینک همراه با مهدی در خاطره سیاهکل است.

منصوره اسحاقی:

از سال های 50 که دستگیریها شروع شد، خانواده های زندانیان سیاسی هر هفته روزهای دوشنبه مقابل کمیته مشترک ضد خرابکاری جایی که اکنون(موزه عبرت) معروف است جمع می شدند و به صورت مختلف خواهان خبر گرفتن و یا ملاقات با عزیزان خود می شدند. در میان مادران، افراد نام آوری مانند هوشنگ تیزابی، بیژن جزنی، سعید سلطان پور، و بقیه وزن خاصی داشتند و این افراد در روحیه دادن به مادران داغدار و نگران، نقش ویژه ای داشتند. مادرم پس از کشته شدن مهدی روحیه اش را خیلی از دست داده بود و دچار افسردگی شدید شده بود. یک روز دوشنبه که از مدرسه به خانه آمدم از دیدن شادمانی و سرزندگی مادرم که مشغول کارهای خانه بود به شدت شگفت زده شدم. کم کم متوجه شدم که در آن روز در مقابل کمیته با مهین جزنی و خانم تیزابی دیدار کرد و آنها پس از شناختن مادر شهادت مهدی را به او تبریک گفتند و از اینکه چنین فرزندی را در دامن خود پرورانده از او تجلیل کردند. از آن پس افسردگی مادر که هیچ روان شناسی قادر به درمان آن نبود، برای همیشه از زندگی مادر رخت بربست و از آن پس او پای ثابت همه اعتراض ها و حرکات مادران و خانواده های زندانیان سیاسی شده بود.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!
منصوره بهکیش / پنجم اردیبهشت1390
http://www.madaraneparklale.com/2011/04/blog-post_4532.html

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

جمع آوری امضا برای پشتیبانی

جمع آوری امضا برای پشتیبانی


دادنامه

‎دوست گرامی، هموطن آزاده !

به اطلاع می رساند که بیش از ۵۰ تشکیلات دموکراتیک، حقوق بشری و فرهنگی، فراخوان مشترکی به مناسبت بزرگداشت اول ماه مه (روز جهانی کارگر) را در حمایت از خواسته های نهادهای کارگری ایران، در شهرهای بزرگ اروپائی و آمریکائی سازمان داده و همه ایرانیان و مردم آزاده جهان را به برگزاری اکسیون هایی در حمایت از حقوق کارگران در اول ماه مه دعوت کرده اند.

در حالیکه تعداد زیادی از کارگران برای حقوق صنفی خویش از جمله حق تشکیل سندیکا و دیگر تشکل های مستقل کارگری مبارزه می کنند، نمایندگان آنها از جمله منصور اسالو بخاطر دفاع از حقوق انسانی همکاران خود سالها است که در زندان بسر می برد و در حال حاضر تحت شرایط نامناسب جسمی قرار دارد‫.‬

نزدیک به ۵ میلیون ایرانی خارج از کشور که می توانند بدون مانع از آزادی زندانیان سیاسی دفاع کنند، نیروی بزرگ بالقوه ای هستند که با دادخواهی و حمایت از هموطنان خود بایست انعکاس صدای آزادیخواهی آنان در جهان باشند.

در این راستا، تشکل های برگزار کننده برنامه های اول ماه مه، متن دادنامه ای به زبان های گوناگون با خواست آزادی فوری فعالین کارگری و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی تهیه کرده اند. تا بحال بسیاری از افراد بشردوست و آزادیخواه چه در ایران و چه خارج از ایران با امضای خود، از آن پشتیبانی کرده اند‫.‬

بیائید همه با هم و به یاری یکدیگر برای آزادی کارگران و دیگر زندانیان سیاسی در ایران تلاش کنیم‫.‬ سعی کنیم بیشترین امضا ها را جمع آوری نموده و آنها را به سازمان ملل، سازمان های حقوق بشری و سندیکاهای بین المللی کارگری و نهادهای دموکراتیک ارسال کنیم.

امکان جمع آوری هزاران امضا با تبلیغ و حمایت یکایک شما میسر است. با ارسال داد نامه به آشنایان و دوستانتان و با تبلیغ آن به هر وسیله ممکن، به حامیان حقوق انسانی و مدنی کارگران و دیگر زندانیان سیاسی دربند یاری رسانید‫.‬

به امید آزادی همه زندانیان صنفی، سیاسی و عقیدتی در ایران و جهان!

از طرف نهاد های برگزار کننده حرکت اول ماه مه

امضای دادنامه
http://www.gopetition.com/joinnow.php


آدرس تماس با ما‫:‬
free.iran.for.all.iranians@gmail.com

متن دادنامه به زبان های گوناگون:

از مبارزات کارگران ایران برای به دست آوردن حقوق خود پشتیبانی می‌کنیم و خواهان آزادی منصور اسالو و دیگر کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی در ایران هستیم.

English:

We support the struggles of Iranian labor movement and demand the release of Mansour Osalou and other imprisoned labor leaders, as well as all political prisoners in Iran.

Français:
Nous soutenons les luttes des travailleurs iraniens et nous exigeons la libération de Mansour Osaloo et des autres travailleurs emprisonnés, ainsi que la libération de tous les prisonniers politiques en Iran.

Germany:

Wir unterstützen den Kampf der iranischen Arbeiter und fordern die Freilassung von Mansour Osaloo und allen anderen Arbeiter und politische Gefangene im Iran.

Néederland:

Wij steunen Iranse Arbeiders in hun strijd tegen onrecht. Wij vragen om vrijlating van Mansur Osanluen en alle Arbeiders gedetineerden en Politeik gevangenen in Iran.

Italian:
Lotte dei lavoratori iraniani, supporto, e chiediamo la liberazione di Mansour Osanloo e altri lavoratori, prigionieri e tutti i prigionieri politici in Iran.

Arabic:
نضالات العمال الإيرانيين، والدعم، ونطالب بإطلاق سراح منصور أوسنلوو وغيرهم من العمال والسجناء وجميع السجناء السياسيين في إيران.

Chinise:

伊朗工人,支持斗争,我们要求曼苏尔Osanloo和其他工人,囚犯和伊朗释放所有政治犯。


Espanish:

Las luchas de los trabajadores de Irán, el apoyo, y exigimos la liberación de Mansour Osanloo y otros trabajadores, los presos y todos los presos políticos en Irán.

Russian:

Борьба иранских рабочих, поддержка, и мы требуем освобождения Мансур Осанлу и других работников, заключенных и всех политических заключенных в Иране.

Turkish:

İran işçileri, destek mücadeleler ve biz Mansour Osanloo ve diğer işçiler, mahkumlar ve İran'daki tüm siyasi tutukluların serbest bırakılmasını talep ediyoruz.

به احکام سنگین مادران ایران اعتراض کنیم !

به احکام سنگین مادران ایران اعتراض کنیم !


مردم آزاده و شریف ایران؛
مادران و خانواده های داغدار؛
سازمان ها و نهادهای حقوق بشری ایران و جهان!
و تمام کسانی که در هر نقطه جهان برای حقوق انسانی تلاش می کنید و نگران اید!

نزدیک به دو سال از شروع جنبش اعتراضی مردم ایران می گذرد. این حرکت اعتراضی از "رای من کو" شروع و در تداوم و پویایی خود به خواستی پایه ای یعنی "حق زندگی انسانی بدون تبعیض" منجر شد. این جنبش اعتراضی، از سوی حکومت پاسخی جز زندان و شکنجه و گلوله و کشتار در زندان ها و خیابان ها نداشت و دوباره مادران بسیاری را به انتظار در برابر زندان ها کشاند یا در راهروهای نهادهای قضایی و امنیتی سرگردان و تعداد زیادی را نیز عزادار کرد.

مادران داغدار و خانواده های مجروحین و زندانیان سیاسی و حامیان در اعتراض به تمامی جنایت ها و همچنین برای دادخواهی از فرزندان دلبند خود سیاه پوشیدند و در یک حرکت نمادین، هر شنبه بعدازظهر در میدان آب نمای پارک لاله و سه پارک دیگر گردهم آمدند و با در دست گرفتن عکس فرزندان خود، شمع روشن کردند و صدای اعتراض شان را به گوش مردم سراسر دنیا رساندند و اعلام کردند که تا رسیدن به خواسته های شان از مبارزه دست نخواهند کشید. از آن زمان این حرکت اعتراضی به اشکال مختلف ادامه دارد و مادران و حامیان هم چنان بر سه خواسته خود پای می فشارند:

1- آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی- عقیدتی
2- لغو کلیه اشکال مجازات اعدام و کشتار در زندان و خارج از زندان
3- محاکمه و مجازات علنی و عادلانه آمرین و عاملین جنایات سی و دو سال گذشته و اخیر ایران

وحشت از تداوم این حرکت، باعث شد که حکومت به اشکال مختلف، مادران و حامیان و خانواده های مجروحین را تحت فشارهای شدید قرار دهد. این فشارها از عدم تحویل اجساد جان باختگان به خانواده ها، جلوگیری از برگزاری مراسم، جلوگیری از معالجه زندانیان، دستگیری مادران و خانواده ها، تهدید و ارعاب، محرومیت از حقوق شهروندی و دیگر اشکال سلب حقوق انسانی مادران و حامیان بوده است که می توان برای بیان این حقایق کتاب ها نوشت.

اکنون به برخی از مواردی که در طی این مدت رخ داده است، اشاره می شود:

1- آزار و اذیت مادران داغدار و حامیان از طریق ایجاد مزاحمت و دستگیری های بی مورد و غیر قانونی طی چندین نوبت، که نزدیک به 100 نفر از مادران و حامیان را دستگیر و هر کدام را چندین روز در حبس نگاه داشتند.

2- اهانت و ایجاد فشار و آزار و اذیت از طریق احضار های چندین باره به نهادهای امنیتی و قرار دادن احضار شدگان در وضعیت استرس و فشارهای شدید روحی و روانی.
3- آزار و اذیت مادران و حامیان از طربق برقراری تماس های تلفنی تهدیدآمیز و اقدام به استراق سمع و شنود تلفن هایشان.

4- ایجاد کنترل های شدید امنیتی و اقدام به نقض حقوق شهروندی از طریق یورش به منازل و حمله به خانواده ها و مادران عزادار و حامیان در نوبت های مکرر

5- قراردادن خانواده های مفقودین و مجروحین تحت فشارهای شدید امنیتی و یا تلاش برای این که آنها را با تهدید یا تطمیع، مجبور کنند که دست از شکایت برداند تا اطلاعاتی به بیرون منتقل نشود.

6- بارها مادران و خانواده ها و حامیان را تحت فشارهای روحی، روانی شدید قرار دادند که چند نفر از آنها مجبور به ترک کشور شدند و امکان زندگی عادی را از آنها و خانواده های شان سلب کردند.

در طی این مدت غیر از دستگیری های چند روزه و فشارهای روحی، روانی روزمره، تعدادی از مادران را در بازداشت های طولانی مدت نگاه داشتند. این بازداشت های موقت حتی تا سه ماه نیز به طول انجامید که به اختصار به آنها اشاره می شود:

1- در 5 دی سال 88 (روز تاسوعا)، خانم پروانه راد در خیابان دستگیر و مدت 40 روز در بازداشت نگاه داشتند و با محکوم کردن وی به جزای نقدی، او را آزاد کردند.

2- در 18 بهمن سال 88، به منزل خانم ام البنین ابراهیمی حمله کردند و ایشان را دستگیر و نزدیک به 40 روز در بازداشت نگاه داشتند. وی با کفالت آزاد شد ولی هنوز پرونده اش باز است.


3- در 19 بهمن سال 88، به منازل خانم ها لیلا سیف الهی، ژیلا مکوندی، فاطمه رستگاری نسب، الهام احسنی و نادر احسنی حمله کردند و آنها را دستگیر و حدود 40 روز در بازداشت نگاه داشتند. همان روز به منزل خانم منصوره بهکیش نیز رفتند که در منزل نبود و یک ماه و نیم بعد هنگام سفر به ایتالیا، از فرودگاه بازگردانده و پاسپورت وی ضبط و ممنوع الخروج می شود و به اشکال مختلف ایشان و خانواده اش را از زندگی اجتماعی محروم می کنند. همچنین آقای نادر احسنی را از فروردین سال 89 تا بهمن همان سال در حبس نگاه می دارند.

4- در 17 مهر سال 89، به منازل خانم ها اکرم نقابی و ژیلام مهدویان حمله کردند و آنها را که قصد سفر داشتند، به همراه دختران شان بازداشت کردند. دختران پس از 12 روز و مادران پس از دو ماه و نیم با وثیقه وثیقه آزاد کردند ولی هنوز پرونده شان باز است.

5- در 14 آذر سال 89، تعدادی از مادران عزادار و حامیان را در روز تولد جان باخته امیرارشد تاجمیر در بهشت زهرا دستگیر و پس از ساعاتی آزاد کردند. همان روز خانم ها حکیمه شکری و ندا مستقیمی و آقای رمضانی(پدر رامین) را در بازداشت نگاه می دارند. خانم مستقیمی بعد از یک ماه با وثیقه 100 میلیون تومانی و خانم شکری با تحمل روزهای طولانی انفرادی در وضع ممنوع الملاقات، پس از سه ماه با وثیقه سنگین 300 میلیون تومانی آزاد می شوند و هنوز پرونده آنها باز است.

6- در 19 بهمن سال 89، حدود 35 تن از مادران و حامیان را دسته جمعی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار کردند و هر کدام را به صورت تک تک مورد بازجویی قرار دادند و با توهین و تهدید از آنها تعهد گرفتند و مورد اذیت و آزار قرار دادند.

7- در 23 بهمن سال 89، دادگاه خانم ها سیف الهی و مکوندی و آقای نادر احسنی تشکیل و در تاریخ 20 فروردین سال 90 احکام قطعی به آنها ابلاغ می شود. خانم ها سیف الهی و مکوندی را حقوق بشری می نامند و به جرم " تبانی و تجمع علیه امنیت " و " تبلیغ علیه نظام " به 4 سال زندان و آقای نادر احسنی را به 2 سال زندان محکوم می کنند.

این احکام برای کسانی صادر شده اند که خود مادر نیستند، ولی حاضر شده اند برای همدردی، بر خواسته های مادران و خود پافشاری کنند. آنها معتقدند که کشته شدگان و مجروحین و زندانیان سیاسی، فرزندان تمامی مردم ایران هستند و هر آزادی خواهی خود را موظف می داند که به این بی عدالتی ها اعتراض کند.

ما امضاکنندگان این دادنامه با اعلام حمایت خود، از تمامی نهادهای بین المللی و همچنین از تمامی معترضین به نقض آشکار حقوق بشر در ایران، می خواهیم که با همراهی خود مانع اجرای این احکام غیرقانونی شوند.
مادران پارک لاله(عزادار)
چهارم اردیبهشت 1390




برای امضای بیانیه و وارد کردن نام تان اینجا را کلیک کنید.


۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

شرکت حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در برنامه فدراسیون سراسری اتحادیه های کارگری در دورتموند


شرکت حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در برنامه
فدراسیون سراسری اتحادیه های کارگری در دورتموند

این حداقل است: مزد منصفانه - کار خوب - تامین اجتماعی !!!
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند، ضمن حمایت و پشتیبانی از
خواسته های عادلانه و به حق همه کارگران و زحمتکشان در ایران، روز اول ماه مه ،
روز جهانی کارگر را در کنار فدراسیون سراسری اتحادیه های کارگری آلمانی,
با برگزاری راهپیمایی، میز اطلاع رسانی، نمایشگاه عکس و جمع آوری امضاء برعلیه اعدام،
در جهت افشاگری نقض گسترده قوانین حقوق بشری در ایران و رساندن صدای مادران پارک لاله
به جوامع حقوقی و بین المللی، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط همه کارگران زندانی و
فعالین جنبش کارگری از جمله:

منصور اسالو، محمد رضا رخشان، رضا شهابی، ابراهیم اسماعیلی، بهنام ابراهیم زاده،
ابراهیم مددی، غلامرضا غلامحسینی گشته و ازهمه هم میهنان و آزادگان جهان تقاضای
حمایت و پشتیبانی داریم .

این برنامه در اتحاد سراسری بیش از ۵۰ گروه و نهادهای مختلف حقوق بشری ،
فرهنگی و تشکیلات دمکراتیک در سراسر دنیا به مناسبت روز جهانی کارگر برگزار خواهد شد.

یکشنبه، ۱ ماه مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۰.۳۰ صبح
راهپیمایی از جلوی تاتر شهر (پلاتز در آلتن سناگوگن بطرف پارک وستفالن)
vom Theatervorplatz/ Platz der Alten Synagoge zum Westfalenpark
برنامه در محل پارک وستفالن تا ساعت ۱۸ بعد از ظهر ادامه خواهد داشت .

روز جهانی کارگر بر همه زحمتکشان و آزادگان جهان مبارک باد
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

خواهان آزادی منصور اسالو و دیگر کارگران زندانی در ایران هستیم
http://www.gopetition.com/petition/44464.html

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

کنفرانس مطبوعاتی در فرانکفورت: نقض حقوق بشر در ایران

کنفرانس مطبوعاتی در فرانکفورت: نقض حقوق بشر در ایران 03.05.2011


برگزار کننده: سازمان عفو بین الملل در فرانکفورت (امنستی)

سخنرانان و موضوع سخنرانی:

خانم خدیجه مقدم : مادران پارک لاله

خانم مونیکا ویتکوفسکی(سخنگوی امنستی در فرانکفورت) : مجازات مرگ در ایران

خانم دکترهاله عنایتی: نقض حقوق بهائیان

آقای شهاب الدین شیخی: نقض حقوق کردها در ایران

آقای دکتر مصطفی آزمایش: نقض حقوق دراویش

آقای هلموت گابل: مجری برنامه

زمان: 03.05.2011 ساعت 11 صبح

(EVA) Evangelisches Frauenzentrum, Saalgasse 15, 60311 Frankfurt مکان:

ایمیل برای تماس قبلی:

( خبرنگاران لطفا تا روز 02.05.2011 ثبت نام کنند) mail@amnesty-frankfurt.de

ورود برای همه آزاد است

بعد از ظهر همین روز از ساعت 15 تا 18 برگزاری اکسیون خیابانی "یک چهره برای حقوق بشر در ایران" در هاوپت واخه فرانکفورت از طرف امنستی ، حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت و کمیته حمایت از دانشجویان و دراویش

Pressemitteilung

IRAN KONFERENZ: „Menschen, Rechte, Freiheit“

3. Mai 2011, 11h

Evangelisches Frauenzentrum (EVA) Saalgasse 15, 60311 Frankfurt .

Seit den brutalen Menschenrechtsverletzungen nach der Präsidentschaftswahl 2009 in Iran hat die Welt Einblick in die tatsächlichen Machtverhältnisse und in die gefährliche Situation von Regimekritikern bekommen. Beispielsweise sind die Hinrichtungszahlen seit Dezember 2010 alarmierend angestiegen. Die Konferenz bietet die Möglichkeit, Informationen aus erster Hand über vielfältige gesellschaftliche Bewegungen und Gruppierungen abseits des Regimes, über Unterdrückungs-praktiken und Hintergründe der Ideologie zu erhalten.

Referenten:

Dr. Hale Enayati:Rechtsanwältin, Bahai ,Lage der Bahai in Iran

Khadijeh Moghaddam:Gründerin „Mütter vom Laleh Park“, Mitbegründerin 1 Million-Unterschriften-kampagne und ehemalige Gefangene des berüchtigten Evin Gefängnisses, Lage der „Mütter vom Laleh Park“

Monika Wittkowsky: Amnesty International Frankfurt: Todesstrafe in Iran

Dr. Mostafa Azmayesh: vergleichender Religionswissenschaftler, International Organisation to preserve Human Rights in Iran, Paris: Hintergründe des Regimes und Lage der Derwische

Shahabeddin Sheikhi: Journalist und Blogger, Mitglied der 1 Million-Unterschriftenkampagne: Menschenrechtsverletzungen an Kurden

Moderation: Helmut N. Gabel, Entwickler, mehriran.de, Hannover

Wir bitten um namentliche Anmeldung bis zum 2. Mai unter

mail@amnesty-frankfurt.de

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

فراخوان حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر


فراخوان حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر

این حداقل است: مزد منصفانه - کار خوب - تامین اجتماعی !!!

با چنین خواسته هایی ، سندیکا ها و اتحادیه های صنفی آلمانی به پیشواز روز اول ماه مه ،
روز جهانی کارگر می روند .

ما حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند، در حمایت و پشتیبانی ازحرکت کارگران
و خواسته های عادلانه آنان در سراسر جهان، روز اول ماه مه، روز جهانی کارگر را با اتحادیه ها و
سندیکا های صنفی سراسری آلمان در شهر دورتموند جشن خواهیم گرفت و در جهت افشاگری نقض
گسترده قوانین حقوق بشری در ایران و رساندن صدای مادران پارک لاله به جوامع حقوقی و بین المللی
باری دیگر با برپایی میز اطلاع رسانی ، نمایشگاه عکس و جمع آوری امضاء بر علیه اعدام و برنامه های
دیگر، ضمن محکوم کردن همه احکام جاری اعدام و احکام دادگاه های فرمایشی و تاکید دوباره بر خواسته های
بحق و مدنی مادران پارک لاله :
۱ - آزادی همه زندانیان سیاسی - عقیدتی
۲ - لغو اعدام بطور کلی
۳ - محاکمه همه آمران و عاملان جنایات ۳۲ سال گذشته

خواستار آزادی فوری همه کارگران زندانی و فعالین جنبش کارگری :
منصور اسالو، محمد رضا رخشان، رضا شهابی، ابراهیم اسماعیلی،
بهنام ابراهیم زاده، ابراهیم مددی،
غلامرضا غلامحسینی گشته و ازهمه هم میهنان خود تقاضای پشتیبانی داریم .

یکشنبه، ۱ مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۱صبح
راهپیمایی از جلوی تاتر شهر (پلاتز در آلتن سناگوگن بطرف پارک وستفالن)
( قرار ملاقات ما ساعت ۱۰.۳۰ - در محل )
vom Theatervorplatz/ Platz der Alten Synagoge zum Westfalenpark

برنامه در محل پارک وستفالن تا ساعت ۱۸ بعد از ظهر ادامه خواهد داشت .

روز جهانی کارگر برهمه کارگران و آزادگان جهان مبارک باد
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

خواهان آزادی منصور اسالو و دیگر کارگران زندانی در ایران هستیم
http://www.gopetition.com/petition/44464.html

فراخوان مشترک به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کار و کارگر

فراخوان مشترک به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کار و کارگر

با همگامی و پشتیبانی ۷۳ تشکل و نهاد ایرانی

امضاها ادامه دارد
محل برنامه ها به تدریج اعلام خواهد شد

شنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۰ - ۱۶ آپريل ۲۰۱۱

Please scroll down to see the information in other language



بزرگداشت روز جهانی کارگر در یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۰، در فضای دگرگونی خواهی و در تداوم جنبش پُرتوان کارگری و جنبش سبز همچون فرازی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
امروز ۳۲ سال از انقلاب بهمن ۵۷ که یکی از خواست هایش عدالت اجتماعی بود می‌گذرد. طبقه کارگر ایران نه تنها به عدالت اجتماعی نرسیده، بلکه از داشتن اصلی‌ترین حق خود، یعنی داشتن تشکل‌های مستقل صنفی نیز محروم است. جمهوری اسلامی به جـای پاســخ مثبت به درخواست‌های به حق کارگران، هر گونه دادخواهی را، با اخراج، سرکوب، زنــدان و شکنجــه پاسخ می‌دهد. اسالو مبارز سندیکالیست مستقل و سمبل کارگران زندانی، که به خاطر دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان ایران به ۶ سال زندان محکوم شده است، به رغم درخواست مکرر آزادی‌اش از سوی مجامع بین المللی کارگری و فعالان جنبش‌های مدنی هم‌چنان در زندان به سر می‌برد.
کارگران و زحمتکشان ایران، نهادها و تشکل‌های مستقل کارگری و کنشگران جنبش کارگری برای تامین حقوق صنفی، اجتماعی و سیاسی خود در پیکاری سهمگین علیه حکومت استبدادی و نهادهای بزرگ انحصاری ـ نظامی و رانت‌خواران فاسد حاکم بر ایران درگیرند. آن‌ها می‌کوشند با اعتصاب، گردهمایی، تظاهرات اعتراضی و تحصن به حقوق خود دست‌یابند. آگاهان جنبش کارگری و فعالان سندیکایی مبارزه قهرمانانه خود را در زیر شدیدترین فشار و سرکوب دولت جمهوری اسلامی و به بهای سنگین زندان، فقر و بی‌خانمانی به پیش می‌برند. آنان در این نبرد عدالت خواهانه از پشتیبانی دیگر جنبش‌های اجتماعی برخوردارند، امری که زمینه ساز پیوند مبارزه آنان با جنبش گسترده دموکراتیک و ملی ایران می‌باشد.
تشکل‌های مستقل کارگری در سالیان اخیر، خواست‌های جمعیت بزرگ کارگران، زحمتکشان و کارکنان بخش‌های تولیدی و خدماتی را در منشورهای‌شان تدوین کرده اند :

مطالبات صنفی

دستمزدها ـ پرداخت فوری دستمزدهای معوقه کارگران. ـ افزایش فوری حداقل دستمزدها با دخالت نظر نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران. ـ تامین امنیت شغلی برای کارگران و تمامی مزدبگیران. ـ توقف اخراج و بیکارسازی کارگران. ـ لغو قراردادهای موقت و سفید امضا.
ـ افزایش حقوق بازنشستگی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت آن.
- بهره مندی بازنشستگان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی.
تشکل ـ به رسمیت شناخته شدن بی‌قید و شرط حق ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری و حق اعتصاب. ـ برچیده شدن کلیه نهادهای دست ساز دولتی از محیط های کار.
اصلاح قوانین ـ تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نماینده های منتخب مجامع عمومی کارگران. ـ برخورداری تمام بیکاران از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی تا زمان اشتغال به کار. ـ تعطیلی رسمی اول ماه مه و گنجاندن آن در تقویم رسمی کشور و لغو ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز .

مطالبات سیاسی و اجتماعی

ـ آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی. ـ به رسمیت شناخته شدن بیقید و شرط حق اعتراض، تجمع، تحزب، آزادی بیان و آزادی مطبوعات ـ لغو فوری مجازات اعدام. ـ بررسی مجدد طرح هدفمندکردن یارانه ها با شرکت نمایندگان منتخب تشکل‌های کارگری و کارمندی و متخصصین حوزه اقتصاد. ـ لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی‌قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی. ـ برخورداری تمامی کودکان از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان، جدا از نوع جنسیت و وابستگی‌های ملی، نژادی و مذهبی آنان و موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین شان.

ما ایرانیان برون مرزی در روز اول ماه مه، همراه و هماهنگ با جهان کار، سندیکاها، اتحادیه ها و نهادهای کارگری به پشتیبانی از مبارزات کارگران و زحمتکشان میهن‌مان برای رسیدن به حقوق‌شان برمی‌خیزیم. ما بر این باوریم که رسیدن کامل به این حقوق در گرو تغییرات ساختاری در جامعه ماست.
ما با شرکت گسترده در جشن جهانی روز کارگر و با طرح شعارها و خواسته های کارگران میهن‌مان، بر اعتبار جنبش کارگری و نقش موثر آن در تداوم، پیشرفت و تکامل جنبش دموکراسی خواهی ایران تاکید می‌کنیم و می‌کوشیم به جنبش دادخواهانه و عدالت گسترانه کارگران و ملت ایران یاری رسانیم.
ما از آزادیخواهان، نهادهای کارگری، نهادهای حقوق بشری و عدالت‌خواه در سراسر جهان می‌خواهیم که در سالـروز اول ماه مه با برگزاری کنفرانس، سمینار، گردهمایی، راه پیمایی، نوشتن نامه به سازمان ملل، جمع آوری امضا و کارهای ابتکاری دیگر خواستار لغو قوانین ضد کارگری و آزادی زندانیان سیاسی از جمله فعالین کارگری شوند.
ما از همه نیروهای دمکرات و مترقی دعوت می کنیم تا در رسانـدن صــدای کارگران ایران به گـوش سازمان‌هــای جهانــی حقوق بشر و سازمانهای بین المللی کارگری، برای فراهم نمودن شرایط زندگی بهتر کارگران و یکایک مردم ایران با حداکثر توان و نیرو تلاش کنند.
ما از شهروندان، سندیکاها و سازمان‌های کارگری و نهادهای بین المللی در سراسر جهان می‌خواهیم که نقض حقوق کارگران و سندیکاهای کارگری در ایران را محکوم کرده و برای آزادی فعالیت‌ِ سندیکاهای کارگری در ایران یاری رسانند.
ما خواهان لغو حکم اعدام تمام زندانیان سیاسی محکوم به اعدام از جمله شیرکو معارفی و حبیب الله لطیفی می‌باشیم.
خواهان آزادی فوری تمام فعالان جنبش کارگری و سندیکایی از جمله بهنام ابراهیم زاده، منصور اسالو، ابراهیم اسماعیلی، رضا رخشان، رضا شهابی، غلامرضا غلامحسینی، ابراهیم مددی؛ فعالان جنبش معلمان از جمله عبدالرضا قنبری و رسول بداغی(اعضای سندیکای معلمان)؛ فعالان جنبش زنان از جمله عالیه اقدام دوست و مهدیه گلرو؛ فعالان جنبش دانشجویی از جمله بهروز جاوید تهرانی‌ و بهاره هدایت؛ وکلای شجاعی که تنها جرمشان دفاع از زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی است از جمله نسرین ستوده و محمد اولیایی فرد؛ روزنامه نگاران زندانی از جمله ابولفضل عابدینی و مسعود باستانی هستیم.
ما خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی و پایان دادن به زندانی کردنِ همراهان جنبش سبز خانم‌ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی و آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی، هستیم.



برگزار کنندگان:

۱- اتحاد برای ایران / بلژیک
۲- اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / آمریکای شمالی
۳- انجمن پویا (برای حمایت از جامعه مدنی و مشارکت مردمی) / کلن
۴- انجمن زنان ایرانی / مونترآل
۵- انجمن سکو لار دموکراسی / اورنج کانتی
۶- انجمن سکورلار دموکراسی / لس آنجلس
۷- انجمن گفتگو و دمکراسی / پاریس
۸- انجمن نسل سوم / استکهلم
۹- انجمن واشنگتن
۱۰- انجمن همبستگی / دالاس
۱۱- انجمن همبستگی ایرانیان / هامبورگ
۱۲- ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی / آلمان
۱۳- ایرانیان صلح طلب / دالاس
۱۴- بنیاد اسماعیل خویی / آتلانتا
۱۵- پشتیبانان حقوق بشر و دمکراسی در ایران / اسن
۱۶- جامعه مدافعان حقوق بشر و دموکراسی / هامبورک
۱۷- جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران / سوئد
۱۸- جبهه متحد دانشجویی / کانادا
۱۹- جمعیت پشتیبانی از جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران / برلین
۲۰- جمعیت پشتیبانی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران / کلن
۲۱- جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران / استکهلم
۲۲- جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران / اتریش
۲۳- جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی/ هامبورگ
۲۴- جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی ایران / کلن
۲۵- جنبش سبز لندن/ لندن
۲۶- حامیان مادران پارک لاله / اسلو
۲۷- حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح / دورتموند
یکشنبه، ۱ مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۱
راهپیمایی از جلوی تاتر شهر (پلاتز در آلتن سناگوگن بطرف پارک وستفالن)
برنامه در محل پارک تا ساعت ۱۸ بعد از ظهر ادامه خواهد داشت

۲۸- حامیان مادران پارک لاله در لس آنجلس / ولی
۲۹- حامیان مادران پارک لاله / هامبورگ
۳۰- حامیان مادران پارک لاله / وین
۳۱- خانه همبستگی مهر / کلن
۳۲- دانشجویان سبز / برمن
۳۳- دانشجویان و جوانان موج سبز / کلن
۳۴- دمکراسی سکولار /شیکاگو
۳۵- شبکه همبستگی ملی ایرانیان / فرزنو
۳۶- شبکه هواداران صلح، آزادی و عدالت اجتماعی / استکهلم
۳۷- فدراسیون اروپرس
۳۸- کانون دموکراتیک ایرانیان / دالاس
۳۹- کانون ره آورد / آخن
۴۰- کانون فرهنگ و هنر ایرانیان / فرزنو
۴۱- کانون فرهنگی ایرانیان / هلند
۴۲- کمیته ۳۱ برای دفاع از جنبش حقوق مدنی در ایران / تولوز
۴۳- کمیته آمریکاییان- ایرانیان پیشرو / آمریکا
۴۴- کمیته ایران / بوستون
۴۵- کمیته جمعی از ایرانیان نورد راین وستفالن / کلن، بن، بوخوم، اسن، دوسلدورف
۴۶ - کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی / پاریس
یکشنبه، ۱ مه ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۳۰
راهپیمایی از میدان رپوبلیک(جمهوری) به میدان ناسیون (ملّت)

۴۷- کمیته نروژی- ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران / نروژ
۴۸- کمیته همبستگی با مبارزات مردم ایران / شیکاگو
۴۹- گروه ۲۲ خرداد / هامبورگ
۵۰- گروه مدافعان حقوق بشر برای ایران / فلوریدا
۵۱- مونیخ همیار ایران / مونیخ
۵۲- نهاد دفاع از دمكراسى و آزادى در ایران - نداى ایران / اتریش

اگر به عنوان یک نهاد می‌خواهید با سازماندهی حرکتی در شهرتان به صورت مستقل، و یا در همکاری با نهادهایی از شهر شما که در حرکت سراسری اول ماه مه شرکت دارند، به لیست برگزارکنندگان این حرکت بپیوندید، و یا می‌خواهید از این حرکت پشتیبانی کنید، با ایمیل زیر تماس بگیرید :
free.iran.for.all.iranians@gmail.com

و برای آگاهی بیشتر درمورد آکسیون های شهرهای زیر با این تلفن‌ها و ای میل‌ها تماس بگیرید :



صفحه فیس بوک فراخوان حرکت سراسری ایرانیان در اول ماه مه را می توانید در آدرس زیر ببیند
http://www.facebook.com/

پشتیبانان


ما از حرکت سراسری ایرانیان برون مرزی برای بزرگداشت روز جهانی کارگر و همبستگی با مبارزات کارگران ایران، پشتیبانی می کنیم.
۱- انتشارات خاوران / پاریس
۲- انجمن تئاتر ایران و آلمان / کلن
۳- انجمن دفاع از حقوق بشر درایران / دورتموند
۴- انجمن فرهنگی بیان / بلژیک
۵- پشتیبانان آزادی و دموکراسی برای ایران / آتلانتا
۶- پشتیبانان جنبش سبز ایران / گوتنبرگ
۷- تارنمای انقلاب مشروطیت ایران
۸- تارنمای ایران امید
۹- تارنمای ایران ما
۱۰- تارنمای پرس لیت
۱۱- تارنمای مصدق
۱۲- تارنمای همبستگی شهروندان
۱۳- رادیو همصدا / اتاوا
۱۴- سازمان ندا برای یک ایران آزاد
۱۵- فدراسیون یارسان / خارج از کشور
۱۶- کانون پناهجویان ایرانی / سوئد
۱۷- کانون خاوران / تورونتو
۱۸- كمیته دانشجویی دفاع إز زندانیان سیاسی
۱۹- کمیته ی کارگری سازمان خودرهاگران
۲۰- همبستگی جهانی برای جامعه سکولار
۲۱- همگامی، کانونها و نهادهای ایرانی در همبستگی و پشتیبانی از مبارزات مردم ایران در خارج از کشور



April 12, 2011

Call for Global Action

In Celebration of May Day 2011: International Workers Day

International Labor Unions ’Day May 2011

While the world celebrates the gains of organized labor on May 1st, the Iranian labor movement continues to be viciously suppressed by Islamic Republic of Iran, and many of its rank and files still languish in the prisons. Mansour Ossanlou, a union leader and organizer has been imprisoned for the past 4 years solely because he executed his right to organize a rally and protest and demand the workers’ overdue wages. So are other prominent union activists such as Ebrahim Madadi, Reza Shahabi, Behnam Ebrahimzadeh, and Gholam Reza Gholam Hossieni, who are in prison for the similar reasons.

The Iranian worker today faces deteriorating working conditions and declining living standards. Unions are forcefully discouraged, labor laws are routinely undermined, collective bargaining not permitted – in short, their drive to achieve economic justice and a better life is stifled. Even the simplest collective action or protest is quashed and its organizers punished.

We invite our fellow citizens of the world, labor unions, human rights organizations, and NGOs active in related fields, to join us on this memorable occasion to condemn the oppressive and inhumane anti-labor policies and practices of the Islamic Republic of Iran and to bring pressure on its government to abide by the International Covenant on Economic, Social and Cultural Rights, a s a part of the Universal Declaration of Human Rights, to which Iran is a signatory.

Actions such as letter writing campaigns to the UN Special Envoy investigating Human Rights conditions in Iran, organization of rallies demanding the release of political/labor prisoners, dissemination of information about the oppressive condition of workers and labor leaders in Iran, and any other type of support they can muster, would be helpful to the cause of freedom and justice in Iran.

Following is a summary of the Iranian workers’ demands:

Immediate and unconditional release of all imprisoned workers

Abolishing (Revision of) anti-labor laws

Recognition of the right to protest, organize and strike according to International Laws

Abolishing Child labor and equal protection of children under the law

Equal pay compensation for working women, and abolishment of discriminatory laws and practices against women

Immediate payment of overdue wages (Some factories and institutions are 6 months behind)

Unemployment benefits for all unemployed workers


Organized by 48 human rights and democracy organizations in Europe and North America

Supported by 16 human rights and democracy groups in Europe and North America

Please email us if you need more information about these actions in different cities or if you would like to join this action and an organizing organization in your city.

free.iran.for.all.iranians@gmail.com

*******

Appel commun des Iraniens

Pour le 1er mai, journée internationale du travail et des travailleurs

32 ans se sont écoulés depuis la révolution de février 1979 dont l’une des revendications principales était la justice sociale. Non seulement, la classe ouvrière d’Iran ne l’a jamais connue, mais elle ne peut même pas exercer son droit le plus élémentaire, celui de s’organiser. Ossanlou, militant syndicaliste, a été condamné à 6 ans de prison ; il a été torturé et sa famille harcelée. Les organisations internationales ont plusieurs fois exigé sa libération. Ils ont toujours reçu une fin de non-recevoir.

Les salariés iraniens, les organisations indépendantes de travailleurs et les militants des mouvements ouvriers se mobilisent et luttent pour les libertés syndicales, sociales et politiques. Ils résistent héroïquement en faisant grève, ils manifestent pour défendre leurs droits. Leur résistance a un coût : peines de prison, pauvreté… Dans leur bataille pour la justice sociale, ils sont soutenus par d’autres mouvements. Le terrain semble prêt pour que ce mouvement rejoigne le mouvement démocratique et national.

Ces dernières années, les organisations ouvrières indépendantes ont formulé des revendications dans lesquelles se reconnaissent de nombreux salariés :

* Versement immédiat des salaires non payés et augmentation du salaire minimum après consultation des représentants des salariés ; augmentation des retraites et arrêt de toute discrimination dans leur versement
* Garantie de la sécurité de l’emploi et de la protection sociale pour tous les salariés ; allocations chômage jusqu’au retour à l’emploi, assurant un niveau de vie digne
* Arrêt des licenciements et des contrats précaires
* Reconnaissance sans condition du droit d’organisation indépendante pour les salariés et reconnaissance du droit de grève, démantèlement des organisations de contrôle étatique (syndicats officiels)
* Création d’un nouveau code du travail avec la participation des représentants salariés, reconnaissance du 1er mai comme jour férié et inscription au calendrier officiel. Arrêt de l’interdiction ou de la limitation de la célébration de cette journée
* Libération immédiate et sans condition des prisonniers politiques, abolition immédiate de la peine de mort
* Reconnaissance sans condition du droit de manifester, de s’assembler, de créer de partis politiques, de la liberté d’expression et d’information
* Refondation du système de solidarité avec la participation des représentants des salariés et d’économistes ; mise en place d’un système d’éducation et de santé publique gratuit et accessible à tous les enfants, quelque soit leur sexe, leur appartenance ethnique et religieuse ainsi que leur condition sociale.
* Egalité homme/femme dans tous les domaines : famille, espace public, espace culturel, monde du travail et champ politique

En ce 1er mai, nous, Iraniens de la diaspora, soutenons les luttes des ouvriers et de tous les salariés de notre patrie. Nous considérons que le plein accès à ces droits implique des transformations structurelles de notre société. Nous insistons sur le rôle des mouvements de salariés dans le développement du mouvement démocratique. Nous soutenons ce mouvement épris de justice des salariés et du peuple de notre pays. Nous demandons aux organisations internationales de défense des droits de l’homme, par tous les moyens, d’exiger l’abolition de la législation qui nie les droits syndicaux et politiques des salariés. Nous demandons la libération des prisonniers politiques et notamment des militants syndicaux. Nous invitons toutes les forces progressistes et démocrates à relayer la voix des salariés iraniens auprès des organisations internationales, qu’une vie meilleure soit possible pour chaque salarié.

Nous demandons l’annulation de la condamnation à mort des prisonniers politiques comme Chirkou Moarefi et Habibollah Latifi et la libération de tous les prisonniers politiques qu’ils soient militants syndicaux comme Behnam Ebrahimzadeh, Mansour Ossanlou, Ebrahim Esmaïli, Reza Rakhshan, Reza Chahabi, Gholamreza Gholamhosseini, Ebrahim Madadi, enseignants syndiqués comme Abdolreza Ghambari, Rassoul Bedaghi, féministes comme Alié Eghdamdoust, Mahdieh Golrouh, étudiants comme Behrouz JavidTehrani, Bahareh Hedayat, avocats dont le seul crime est d’avoir défendu des militants comme Nasrine Sotoudeh, Mohammad Oliaiifard, journalistes comme Abolfazl Abedini, Massoud Bastani, militants du mouvement vert comme Zahra Rahnavard, Fatemeh Karoubi, Mehdi Karoubi et Mirhossein Moussavi.

Premiers signataires :

48 Associations et organisations démocratiques et des comités de défense des Droits de l’Homme à travers le monde.

*****

Aufruf zur weltweiten Aktion aus Anlass des 1. Mai 2011 - Internationaler Tag der Arbeit

Während die Welt die Errungenschaften der organisierten Arbeiterbewegung am 1. Mai feiert wird die iranische Arbeiterbewegung brutal von den Machthaben der Islamischen Republik Iran unterdrückt. Viele der namhaften Anführer der iranischen Arbeiterbewegung schmachten immer noch in den Gefängnissen, so z.B. Mansur Ossaloo, Gewerkschaftsführer und Organisator, der im Gefängnis ist und zu sechs Jahren Haft verurteilt wurde, nur weil er von seinem Recht Gebrauch gemacht hat, eine Protestkundgebung zu organisieren um die Forderung der Arbeiter auf Auszahlung der überfälligen Löhne zu unterstützen. Weitere prominente Gewerkschafter wie Ebrahim Madadi, Reza Shahabi, Behnam Ebrahimzadeh und Gholam Reza Gholam Hossieni, sind aus ähnlichen Gründen in iranischen Gefängnissen.
Die iranischen ArbeiterInnen leiden heute unter der Verschlechterung der Arbeitsbedingungen und einem sinkenden Lebensstandard.

Die Bildung von Gewerkschaften wird massiv behindert, Arbeitsgesetze routinemäßig untergraben, Tarifverhandlungen nicht gestattet – zusammengefasst werden die ArbeiterInnen daran gehindert, wirtschaftliche Gerechtigkeit und ein besseres Leben zu erlangen. Selbst die einfachsten kollektiven Handlungen oder Proteste werden zerschlagen und die OrganisatorInnen bestraft.
Wir laden alle Menschen in der ganzen Welt, Gewerkschaften, Menschenrechtsorganisationen und NGOs die in ähnlichen Bereichen tätig sind dazu ein, sich uns und unseren Forderungen an diesem historischen Tag der Arbeiterbewegung anzuschließen, um die beklemmende und unmenschliche, gegen die Arbeiterschaft gerichtete Politik der Islamischen Republik Iran zu verurteilen und Druck auf diese Regierung auszuüben, damit sie den Internationalen Pakt über wirtschaftliche, soziale und kulturelle Rechte einhält, der Teil der Allgemeinen Erklärung der Menschenrechte ist und den der Iran unterzeichnet hat.
Aktionen z.B. Briefkampagnen an den UN-Sondergesandten zur Untersuchung der Menschenrechtslage im Iran, die Organisierung und Durchführung von Kundgebungen mit der Forderung nach Freilassung aller politischer Gefangenen und Führer der Arbeiterbewegung, Verbreitung von Informationen über die bedrückenden Zustände der ArbeiterInnen und Gewerkschaftsführer im Iran, und jede andere Art von Unterstützung, die sie aufbringen können, sind hilfreich, um Freiheit und Recht im Iran zu erreichen.
.
Die Forderungen der iranischen ArbeiterInnen sind (zusammengefasst):
Unverzügliche und bedingungslose Freilassung aller inhaftierter ArbeiterInnen
Abschaffung bzw. Änderung von arbeiterfeindlichen Gesetzen
Anerkennung des Rechtes zu protestieren, zu organisieren und Streiks gemäß internationalen Rechtsvorschriften durchzuführen
Abschaffung der Kinderarbeit und Schutz der Kinder entsprechend den Rechtsvorschriften
Gleiches Entgelt und Entschädigung für berufstätige Frauen

Abschaffung der diskriminierenden Gesetze und Praktiken gegen Frauen
Sofortige Zahlung der überfälligen Löhne (Einige Fabriken und Institutionen sind 6 Monate im Verzug)
Leistungen bei Arbeitslosigkeit für alle Arbeitslosen

Organisiert von 48 Organisationen der Demokratie und Menschenrechtsarbeit in Europa und Nordamerika
Unterstützt durch 16 Gruppen der Demokratie und Menschenrechtsarbeit in Europa und Nordamerika

Bitte mailen Sie uns, wenn Sie mehr Informationen über Aktionen in verschiedenen Städten benötigen oder wenn Sie dieser Aktion oder einer teilnehmenden Organisation in Ihrer Stadt beitreten möchten.


free.iran.for.all.iranians@gmail.com


******

April 12, 2011

Dags för ett globalt ingripande

I firandet av 1 maj 2011: Internationella arbetardagen

Arbetarrörelsens internationella högtidsdag, Maj 2011

Medan världen firar förtjänsterna av organiserad arbetskraft på 1 maj, fortsätter den iranska arbetarrörelsen att vara illvilligt förtryckta av den Islamiska Republiken av Iran och många av arbetarrörelsens medlemmar och representanter sitter fortfarande i fängelse. Mansour Ossanlou, en facklig ledare och organisator har varit fängslad de senaste sex åren enbart för att ha realiserat sin rätt att organisera en protest rörelse för att kräva arbetarnas förfallna löner. Likaså är andra framträdande fackliga aktivister såsom Ebrahim Madadi, Reza Shahabi, Behnam Ebrahimzadeh och Gholam Reza Gholam Hossieni fängslade på liknande grunder.

Den Iranska arbetaren idag bevittnar försämrade arbetsvillkor och levnadsstandard. De fackliga unionerna blir kraftfullt motverkade, arbetsrätten blir systematiskt underminerad, kollektiva avtal förbjudna- kort sagt, arbetarnas drivkraft att åstadkomma ekonomisk rättvisa och ett bättre liv strypt dagligen. Till och med de enklaste kollektiva aktionerna eller protesterna blir undergrävda och aktivister bestraffade.

Vi bjuder in våra kära världsmedborgare, fackliga och mänskliga rättigheters organisationer samt NGOs aktiva i arbetarfrågor, att ansluta sig till oss på detta minnesvärda tillfälle och fördöma Irans Islamiska republiks förtryckande och omänskliga anti-arbetar politik. Detta för att utöva påtryckningar på landets regering och kräva att den håller sig till Konventionen om ekonomiska, sociala och kulturella rättigheter som en del av FN:s deklaration om de mänskliga rättigheterna, som Irans Islamiska Republik har undertecknat. Aktiva aktioner, såsom brev kampanjer till FN:s särskilda envoyé som utreder mänskliga rättigheter i Iran, organiserade kampanjer där man kräver frisläppandet av politiska/arbetarrörelsens fångar, spridning av information om arbetstagarnas och unions ledares förtryckande villkor i Iran, och all annan typ av stöd som kan uppbåda, skulle vara till hjälp för frihet och rättvisa i Iran

Följande är en sammanfattning av de iranska arbetstagarnas krav:

Omedelbart och ovillkorligt frisläppande av alla fängslade arbetstagare

Avskaffandet (omarbetning av) anti-arbetsrättsliga lagar

Erkännande av rätten att protestera, ordna och strejka i enlighet med internationella lagar

Avskaffandet av barnarbete och likvärdig skydd för alla barn enligt lag

Lika lön för kvinnor som arbetar, och avskaffandet av diskriminerande lagstiftningar och praxis mot kvinnor

Omedelbar betalning av förfallna löner (vissa fabriker och institutioner är 6 månader efter)

Arbetslöshetsförmåner för alla arbetslösa

Organiseras av 48 mänskliga rättigheter och demokrati organisationer i Europa och Nordamerika

Med stöd av 16 mänskliga rättigheter och demokrati grupper i Europa och Nordamerika

Vänligen maila oss om du behöver mer information om dessa aktioner i olika städer eller om du vill ansluta dig till denna aktion och organisera organisationen i din stad


free.iran.for.all.iranians@gmail.com