۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند -شنبه ۳۰ جولای ۲۰۱۱

دومین برنامه حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در کارزار سراسری
یک چهره برای حقوق بشر در ایران ( ۱ - ۳۱ جولای در سراسر جهان )

گزارش تصویری یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند
A Face For Human Rights In Iran
شنبه ۳۰ جولای ۲۰۱۱
اکسیون اعتراضی یک چهره برای حقوق بشر در ایران در دفاع و حمایت از همه
زندانیان سیاسی - مدنی و خواسته های بر حق مادران پارک لاله در ایران :

۱ - آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی - مدنی
۲ - لغو هر گونه احکام اعدام ، شکنجه و سنگسار
۳ - محاکمه همه آمران و عاملان جنایات ۳۲ سال گذشته در ایران

زنده باد صلح و آزادی
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

برای دیدن کامل گزارش تصویری به صفحه فیس بوک مادران صلح دورتموند مراجعه فرمایید :
http://www.facebook.com/media/set/?set=a.237756436257040.65796.100000680559971
http://www.facebook.com/media/set/?set=a.231404350225582.64649.100000680559971
http://radioneda.wordpress.com/2011/07/16/rn-239




















۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند - شنبه 30 جولای 2011



شرکت حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در اکسیون سراسری
یک چهره برای حقوق بشر در ایران ( ۱ - ۳۱ جولای در سراسر جهان )

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند
A Face For Human Rights In Iran
شنبه ۳۰ جولای ۲۰۱۱ روبروی کلیسا راینولدی در دورتموند
از ساعت ۱۵.۳۰ تا ۱۷ بعد از ظهر

اکسیون اعتراضی یک چهره برای حقوق بشر در ایران در دفاع و حمایت از همه زندانیان سیاسی - مدنی
و خواسته های بر حق مادران پارک لاله در ایران :

۱ - آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی - مدنی
۲ - لغو هر گونه احکام اعدام ، شکنجه و سنگسار
۳ - محاکمه همه آمران و عاملان جنایات ۳۲ سال گذشته در ایران

زنده باد صلح و آزادی
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

بعد از ۱۲ سال نمی دانم بچه ام زنده است یا مرده

پنجشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۰
مادر سعید زینالی در مصاحبه با روز:

بعد از ۱۲ سال نمی دانم بچه ام زنده است یا مرده

مادر سعید زینالی، دانشجویی که 5 روز بعد از 18 تیر 78 بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست در مصاحبه با "روز" اعلام کرد با گذشت 12 سال تمام پی گیری های خانواده برای گرفتن خبر بی نتیجه بوده و از سوی مسئولان بی پاسخ مانده است.

سعید زینالی، 23 تیر ماه 1378 در مقابل چشم های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.

اکرم نقابی، مادر سعید زینالی که در این سال ها برای گرفتن خبری از فرزندش به تمام ارگان ها و مراکز قضایی و دولتی سر زده می گوید: "12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم"؟

خانم نقابی، که سال گذشته به اتفاق دخترش بازداشت شد و دوماه در بند 209 زندان اوین بود و با قرار وثیقه آزاد شده در مصاحبه با "روز" از سعید و پرونده خودش سخن می گوید.

خانم نقابی اکنون 12 سال از وقایع کوی دانشگاه تهران می گذرد؛ چه خبری از سعید دارید؟

هیچی. هر جا رفتیم و پی گیری کردیم به هیچ نتیجه ای نرسیدیم، نه میدانیم بچه ام زنده است و نه میدانیم مرده و...

ممکن است برگردیم به 12 سال پیش و بفرمایید چه اتفاقی برای سعید افتاد و چگونه بازداشت شد؟

23 خرداد 78 بود. منزل ما پونک بود، ما در خانه بودیم که در را زدند. سه نفر آمدند تو و گفتند سئوالاتی از سعید داریم. پدر سعید سر کار بود، هر چه پرسیدیم سعید را کجا می برید گفتند فقط چند سئوال داریم و زود بر میگردد. او را بردند و سه ماه بعد یک تماس دو دقیقه ای گرفت و گفت "حالم خوبه و پی گیر کار من باشید". نه گفت کجا است ونه اینکه چرا او را برده اند و چکار کرده و... ما هم پی گیر شدیم، هر ارگانی که فکر میکنید تا به حال هزاران بار رفته ایم اما هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. حدود 6 ماه بعد از تماس سعید، فکر کنم میلاد امام علی بود به ما زنگ زدند و گفتند زنگ زده ایم خبر سلامتی سعید را بدهیم و خوشحالتان کنیم. هر چه پرسیدیم، التماس کردیم و اصرار کردیم که از کجا هستید و سعید کجاست هیچ جوابی ندادند.

روزی که سعید را بازداشت کردند به شما گفتند از کدام ارگان هستند؟ حکمی نشان دادند؟

نگفتند از کجا هستند من هم اینقدر حالم بد شده بود که نپرسیدم گفتند باید خانه را بازرسی کنند و کردند. از خودم بیخود شده بودم وقتی قیافه رنگ پریده سعید را دیدم. اینقدر هم آگاه نبودم یعنی اصلا به این مسائل اشنا نبودم که حکمی بخواهم و...

خب این مدت که پی گیری می کنید به شما چه پاسخی میدهند؟

مدام می گویند در حال پی گیری هستیم تا به حال نگفته اند سعید کجا است و چه بر سر او آمده، آیا زنده است یا مرده.فقط از دفتر آقای نقدی آن موقع به ما گفته بودند که بچه ات را واحد عملیات ما گرفته و بیخود نیایید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم. اما هیچ خبری نشد. بعد که آقای قالیباف شد فرمانده نیروی انتظامی از دفتر او سرهنگ فاطمی زنگ زد و گفت عکسی از سعید بیاورید تا پی گیری کنیم.پدر سعید عکس او را برد و گفتند پی گیری میکنیم هفته دیگر ملاقات کنید هفته بعد رفتیم گفتند همین روزها ملاقات می دهیم اما بعد گفتند دست ما نیست و متاسفیم. 4 سال قبل آقای سالارکیا گفت با وزارت اطلاعات صحبت کرده اند و قرار است به ما ملاقات دهند تا سعید را ببینیم. رفتیم دفتر آقای مرتضوی گفتند ده روز دیگر بیایید. هی ده روز، ده روز تمدید کردند. اخر سرهم گفتند بروید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم و فعلا به خود ما هم اجازه نمیدهند و... تمام این سالها اندازه یک کارتن ما فقط شماره نامه داریم که به ارگان های مختلف از بیت رهبری، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و دادستانی و هر جایی که فکر کنید نوشته ایم و رفته ایم پی گیری کرده ایم و در نهایت هم به نتیجه ای نرسیده ایم.

آیا به شما گفته اند اصلا سعید کجا زندانی بوده یا الان کجاست؟

نه هیچ جوابی در این زمینه نمی دهند. ما اینقدر رفتیم و آمدیم که از دفتر آقای دولت ابادی هم از ما خواستند که هر چه نامه و سند و پرونده داریم برای آنها ببریم. بردیم اما هر بار که می رویم می گویند اقای دولت ابادی پی گیر است و به نتیجه که برسیم خبر میدهیم. امروز شوهرم از صبح تا ساعت 4 باز رفته بود اما خب خبری نیست دیگر. هیچ جواب قطعی نمیدهند، فقط می گویند صبر کنید پی گیری میکنیم. اینقدر این سالها گفته اند بیایید فلان جا و بروید بهمان جا و... که دیگر جایی نمانده نرفته باشیم. اینقدر شماره نامه داریم که چی بگویم آخر. نه به ما می گویند هست نه می گویند نیستو نه می گویند زنده است نه می گویند مرده نه می گویند کجاست و...

از دوستان فرزندتان چی؟ از کسانی که آن موقع سر همین مسائل کوی بازداشت شدند آیا کسی خبری از سعید نداشت؟

دوستانش که خبری نداشتند. اما احمد باطبی که بار اول از زندان به مرخصی آمد در اصل در بیمارستان بود که من رفتم دیدن او. نمی گذاشتند اما با مادر احمد صحبت کردیم. احمد می گفت که توی بازجویی ها با سعید بوده اند و صدای سعید را می شنیده و...

خانم نقابی، سعید فعالیت خاصی داشت؟ در کوی دانشگاه و...

من هیچی نمیدانم. خدا شاهد است اصلا نمیدانم سعید با چه کسانی بوده و 18 تیر چه میکرده و نمیکرده. بچه توداری بود فقط 22 سال داشت و تازه می رفت توی 23 سال. نمیدانم اصلا چرا امدند و او را بازداشت کردند. باور کنید اگر میدانستم کاری کرده می بردم و قایم اش میکردم نمیگذاشتم بازداشت اش کنند اما من هم همان قدر خبر دارم که شما خبر دارید. آن موقع ها به پدر سعید که پی گیر بود گفته بودند پسرت توی گروه منوچهر محمدی اینها بوده اماما واقعا هیچی نمیدانیم.

و سال گذشته خود شما و دخترتان بازداشت شدید و رسانه های حکومتی مدعی شدند که شما با مجاهدین ارتباط دارید. بازداشت شما ربطی به سعید و یا پی گیری هایی که می کردید داشت؟

نه خدا شاهد است که من اصلا نمیدانستم منافقین و مجاهدین یعنی چی. من که اصلا آدم سیاسی نبوده ام. 12 سال تمام دنبال نشانی از پسرم دویده ام. یک مصاحبه با صدای آمریکا کرده بودم که ما را گرفتند وبردند 209 اوین. دو ماه آنجا بودیم. گفتند شما توی تظاهرات بودید و با مادران عزادار هستید که انها منافق هستند و... همه اینها دروغ بود تلفن های ما همیشه کنترل می شود و خودشان هم میدانستند و میدانند من با جایی ارتباطی نداشتم و ندارم. به آنها هم گفتم که بعد از شهادت بچه ها در 25 خرداد من هم مادرم رفتم پارک لاله با مادران دیگر؛ دو یا سه بار رفتم، دفعه چهارم مرا با سایر مادران بازداشت کردند. از من می پرسیدند با مادران کجا اشنا شده ای؟ گفتم خود شما در وزرا ما را اشنا کردید. ما پارک می رفتیم اما اکثرا همدیگر را نمی شناختیم فقط همدیگر را در پارک میدیدیم اما وقتی ما را گرفتید وبردید وزرا خب با هم آشنا شدیم. مادران هم نه منافق بودند نه ارتباطی داشتند. انها هم مثل من مادر بودند. دو سه جلسه بازجویی هم درباره سعید از من پرسیدند و همه را گفتم گفتند که پی گیری میکنیم ببینیم چه کسانی آن موقع خودسرانه افراد را بازداشت میکردند و از کجا دستور می گرفتند و... بعد گفتند آن موقع ما نبودیم و دست ما نیست.

الان پرونده شما و دخترتان در چه مرحله ای است؟

آخرین دفاع را گرفته اند. گفتند بعد احضاریه میدهیم یا زنگ می زنیم فعلا که منتظریم ببینیم چی می شود.

و حالا بعد از 12 سال بی خبری از سعید و همچنین بازداشت خود شما و دخترتان خانواده شما چه وضعیتی دارند؟

سعید اولین پسر من بود داشت می رفت توی 23 سال و الان رفت توی 13 سال که او نیست.30 شهریور سعید 36 ساله می شود. پدر سعید کارمند وزارت صنایع بود که دو سال بعد از بازداشت سعید او را با 28 سال سابقه کار بیرون کردند اول گفتند برو یکسال استراحت کن و پا در هوا نگهداشتند و بعد حقوق او را هم قطع کردند و هر چه پی گیری هم کردیم اصلا نگفتند چرا. وکیل هم گرفتیم اما گفت وزارتخانه جواب نمیدهد و نماینده اش به دادگاه نمی آید. خود من هم که دیگر توانی ندارم. از خدا هیچی نمیخواهم فقط می گویم جنازه بچه ام را ببینم و بعد دفنش کنند. از خدا فقط همین را میخواهم. به خدا زندگی برای ما جهنم است. می گویم خوش به حال کسانی که جنازه بچه هایشان را گرفتند و دفن کردند. چند روز پیش به خانم اعرابی می گفتم کاش جنازه سعید مراهم بدهند. هر کسی زنگ میزند از جا می پرسم 12 سال است می پرم و می گویم از سعید خبری آورده اند و...

خانم نقابی صحبت خاصی دارید بفرمایید.

فقط از مسئولین میخواهم مرا، دور از جان، سگ پا بوس به حساب بیاورند اما بگذارند بچه ام را ببینم اگر زنده است زنده اش را و اگر مرده است جنازه اش را. دیگر هیچ آرزویی ندارم ما را عین توپ این طرف و آن طرف پرتاب نکنند رفت توی 13 سال به خدا دیگر جانی نداریم. خسته می شویم، می نشینیم و باز دوباره شروع میکنیم. خدا خودش کمک کند و همه مادرهای چشم به راه از چشم به راهی در بیایند.


۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

گفت و گوی مادران پارک لاله با شیرین عبادی، حقوقدان، برنده جایزه نوبل و فعال حقوق بشر

گفت و گوی مادران پارک لاله با شیرین عبادی، حقوقدان، برنده جایزه نوبل و فعال حقوق بشر:

دموکراسی را به یک گلدان گل تشبیه می کنم!
گفت و گوی مادران پارک لاله با شیرین عبادی، حقوقدان، برنده جایزه نوبل و فعال حقوق بشر

مادران پارک لاله - خانم عبادی همان طور که مطلع هستید تا کنون تعداد بی شماری از مادرانی که به پارک لاله می آمدند تا تجمع آرامی را در حمایت از مادران عزادار، برگزار کنند بازداشت شده و پس از مدتی با وثیقه یا کفالت تا زمان تشکیل دادگاه آزاد شده اند . در بین این مادران حتی زنانی هم بود ه اند که هیچ اطلاعی از تجمع مادران نداشتند و برای قدم زدن به پارک لاله آمده بودند . آیا از نظر قانونی این زنان جرمی مرتکب شده اند؟

شیرین عبادی - بر طبق قانون، جرم، فعل و یا ترک فعلی است که قانون آن را مشخص و برای آن مجازات در نظر گرفته است. به عنوان مثال، سرقت، فعلی است که ارکان تشکیل دهنده آن را قانون مشخص و مجازات آن را معین کرده است
.
گاهی اوقات ترک فعل موجب مجازات است. به عنوان مثال بیمار بد حالی را به بیمارستان می برند. پزشک مسئول اگر از درمان او خودداری کند مرتکب جرم شده است؛ یعنی در حالتی که کسی کاری نکرده، اما مجرم است. در کلیه شقوق گفته شده، شرط اصلی آن است که قانون در این زمینه وضعیت را مشخص کرده باشد.

حضور عده ای از بستگان یا هواداران افرادی که در زندان هستند یا در سال های گذشته اعدام شده اند و تجمع آنها در یک مکان عمومی، جرم نبوده زیرا قانون این کار را جرم نمی داند. خصوصا آنکه تجمع در پارک عمومی صورت گرفته که اخلالی هم در ترافیک ایجاد نکرده و راه بندان هم به وجود نیاورده، یعنی از مصادیق " بر هم زدن نظم عمومی" هم نیست.

بنابراین تجمع در پارک نه تنها جرم نیست، بنا به دلایل گفته شده، در حالتی که عده ای قصد تجمع داشته اند ولی موفق به انجام آن نشده اند هم به طریق اولا جرم نیست و هر نوع دستگیری و مجازات نه تنها غیرعادلانه بوده بلکه مغایر با قوانین رسمی و مملکتی است و افرادی که چنین بازداشت هایی را انجام داده اند، خود مرتکب جرمی تحت عنوان "بازداشت خودسرانه " شده اند و می بایستی به علت تعدی به حقوق مردم و سوء استفاده از قدرت مورد محاکمه قرار بگیرند .

م.پ- ولی فعلن که قانون در کشور حکم نمی کند و متاسفانه دو تن از حامیان مادران عزادار، خانم ها لیلا سیف الهی و ژیلا مکوندی به4 سال زندان محکوم شده اند و خانم منصوره بهکیش که از خانواده های دهه ی شصت است و 6 نفر از اعضای خانواده اش اعدام شده اند بدون دلیل در خیابان بازداشت می شود و 27 روز در زندان می ماند و با کفالت آزاد می شود .

ش.ع -من به شدت متاثر شدم از بازداشت خانم منصوره بهکیش و خوشحالم که الان آزاد هستند. بهر حال این طور نمی ماند، امیدوارم هر چه زودتر مسولان قضایی، قوانین را رعایت کنند و همه ی زندانیان عقیدتی سیاسی را آزاد کنند و این دو عزیزخانم سیف الهی و مکوندی هم در دادگاه تجدید نظر تبرئه بشوند.

م.پ - می دانید که خواسته های مادران پارک لاله و حامیان آنان در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکا، توقف اعدام، آزادی زندانیان سیاسی -عقیدتی و محاکمه ی آمران و عاملان کشتارهای بعد از انقلاب است. نظر شما در مورد این حرکت و خواسته ها چیست ؟

ش.ع - به نظر من حرکت بسیار زیبایی را مادران شروع کرده اند. حرکتی مدنی و مسالمت آمیز بدون انتقام جویی و برای دادخواهی. جای چنین حرکتی در فعالیت های مدنی زنان در ایران خالی بود. ببینید مادران میدان مایو در آرژانتین بیش از سی سال است که دارند تلاش می کنند تا حقیقت روشن شود و یا مادران سیاهپوش ایتالیا، البته مادران خاوران همیشه، با برپایی مراسم سالگرد در منازل و در خاوران نگذاشته اند که کشتارهای دهه ی شصت فراموش شود ولی بسیاری از مادران هم هستند که بعد از دهه شصت داغدار شده اند وبه خصوص در دوسال اخیر و این حرکت مادران ، امیدی است برای جلوگیری از تکرار فاجعه و امیدی است برای مادران عزادار که تنها نیستند .


م.پ- خانم عبادی شما کمتر از کشتار دهه شصت صحبت کرده اید چرا ؟

ش.ع - نظر من مشخص است و بارها این را اعلام کرده ام که باید کمیته های حقیقت یاب تشکیل شود تا حقیقت روشن شود و کسانی که دست به این جنایت ها زده اند باید طبق قانون محاکمه شوند. من در کتاب خاطرات ام که به 27 زبان ترجمه شده درباره سال 67 گفته ام و اینکه چگونه بردار همسرم اعدام شد و کتاب قفس طلایی که به تازگی منتشر شده تماماً مربوط به اعدام های سال 67 است. به این ترتیب وقتی مردم دنیا به 27 زبان می توانند کتاب مرا بخوانند از فجایعی که در ایران اتفاق افتاده هم مطلع می شوند. من روی این موضوع خیلی کار کرده ام ولی فقط یک چیز را می خواهم بگویم وقتی در مورد موضوعی نظر من مشخص و روشن است و تعداد زیادی همین الان بی گناه در زندان هستند بیشتر باید تلاش کنیم تا زندانیان در بند را نجات بدهیم. همین کاری که شما هم به درستی آن را انجام می دهید.

م.پ - شما فکر می کنید با این همه هزینه آیا به دموکراسی دست پیدا خواهیم کرد ؟

ش.ع - دموکراسی را من به یک گلدان گل تشبیه می کنم که رسیدن به آن خیلی سخت نیست. حفظ و مراقبت از آن مشکل است. ما چندین بار به آزادی دست پیدا کردیم ولی نتوانستیم حفظ اش کنیم. گلدان گل را باید هر روز با دقت آب داد، اگر لازم بود خاک اش را عوض کرد، برگ های زرد گلدان را چید، در مقابل نور مناسب قرار دادش تا همیشه سالم بماند. الان در غرب هم مردم از این گلدان با ارزششان خوب مراقبت نکرده اند در نتیجه دموکراسی مثل گذشته نیست .

م.پ - ما خیلی ممنونیم از شما که یکی از جوایزتان را به کمیته ی مادران عزادار که حالا تبدیل شده به مادران پارک لاله تقدیم کرده اید. این توجه و لطف شما ما را خیلی دلگرم و امیدوار به حرکت مان کرد ولی خواستم ضمن تشکر خدمتتان عرض کنم که مادران پارک لاله خوشبختانه هیچ کمیته ای ندارد و یک حرکت شبکه ای است و هر مادری هر جا که باشد حول همین سه خواسته مشخص ، خود می تواند رهبر باشد، کمیته باشد، رسانه باشد و یک شبکه ایجاد کند.

ش.ع - خواهش می کنم . بله من در اوایل حرکت مادران بود که جایزه ای از مجلس انگلیس گرفتم برای فعالیت هایم در زمینه حقوق زنان و فکر کردم این جایزه را باید تقدیم کنم به زنان شجاعی چون مادران عزادار که این لحظه تاریخی را دریافتند و هنوز هم می خوانم که همه جا هستند و این مجسمه زیبا هنوز نزد من است که امیدوارم در فرصت مناسبی آن را به ایران بفرستم و شما در آن روز دفتری داشته باشید و آن را در دفتر مادران پارک لاله به یادگار نگهدارید.

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند - شنبه ۱۶ جولای ۲۰۱۱
A Face For Human Rights In Iran
شرکت حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در اکسیون سراسری
یک چهره برای حقوق بشر در ایران ( ۱ - ۳۱ جولای در سراسر جهان )

















http://radioneda.wordpress.com/2011/07/16/rn-239/
گزارش راديو ندا از آكسيون ” يك چهره براي حقوق بشر” از سوي حاميان مادران پارك لاله – مادران صلح دورتموند

یک چهره برای حقوق بشر در ایران ( ۱ - ۳۱ جولای در سراسر جهان Facebook

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند - شنبه ۱۶ جولای

یک چهره برای حقوق بشر در ایران- دورتموند - شنبه ۱۶ جولای ۲۰۱۱

شرکت حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در اکسیون سراسری
یک چهره برای حقوق بشر
در ایران
( ۱ - ۳۱ جولای در سراسر جهان )


برنامه مادران صلح دورتموند
شنبه ۱۶ جولای ۲۰۱۱ روبروی کلیسا راینولدی در دورتموند
از ساعت ۱۵ تا ۱۷ بعد از ظهر


http://www.mehriran.de/alle-portraits-der-solidaritaetsaktion-1-31-juli-2011
http://www.mehriran.de/artikel/datum/2011/05/die-loewinen-aus-dem-iran